نتيجه -عمل - خواب نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
نتيجه -عمل
آورده اندكه شيخ ابوسعيدابوالخير"ره "روايت كرده كه بزيارت عتبات عاليات رفته بودم شنيدم كه درنجف اشرف مردمتوكل پرهيزكاري است كه گوشه رااختياركرده وتوكل شعارخودساخته وازتعلقات دنيوي كناره گرفته و ديده ازناديدنيهابردخوته ودايم باعلماوصلحاصحبت ميداردوازاهل دنيا گريزان است ودست سخاوگرم گشوده ومسكينان رامينوازدودستگيري محتاجان ميكندودركاردرويشان ومحتاجان سعي ميكندباخودگفتم زيارت چنين شخصي لازمست چون باين نيت بانجارفتم گفتندآن شيخ دراين روزهابرحمت حق واصل شدنشان روضه ام پرسيدم برسرقبراورفتم درويشي دلريش برسرقبراونشسته ديدم كه ميگريست وناله وزاري مينمودوميگفت بارخدايابراين مؤمن موحدرحمت كن و اورابفضل وكرم خودبيامرزمن پرسيدم اي درويش اين قبركيست وناله وزاري توبهرچيست گفت صاحب اين قبرمردي بودعالم وفاضل ومتقي وپرهيزكاركه در اين عصرمثل نداشت ودراينروزهابجوارحق پيوست مراطفلان هستندبرهنه وگرسنه ودرفقروفاقه صبروتحمل دارندليكن امروزمرامهماني رسيده وسخت بينوايم و دربساطچيزي ندارم وچون خاك گوركريم واهل جودرافيضي ميباشدواين مرد مبارك اديم دستگيري فقراومساكين مينمودوامروزمن محتاج شده ام وراه بجائي نمي برم وافلاص خودراهرگزپيش هركس اظهارنميتوانم كردبازبانيجاآمدم تا ازبركت اينمردموكل فيضي بمن برسدكه ازكسي روي طلب ندارم شايدروح اين مؤمن موحدمددحال شودوتوشه راهي بمن برسدچون اين كلام ازآن درويش شنيدممرارقت شدبرسرقبراونشستم سوره واقعه وفاتحه خواندم وقدري گريستم فرحي ازبركت روح اوبمن رسيدوازمال دنيابامن يكدرهم بيش نبوددرآورده بنيت آن مرد بمتوفي به آن درويش دادم پس درويش شكرخداي بجاي آورده دعاكردوروبقبرشيخ نمودوگفت اي شيخ بزرگواراينهم ازفيض قبرتست چنانچه درحيات خودمحتاجان رادستگيري ميكردي ودرويشان رامينواختي درممات هم محروم نمي كني ونوازش ميكني ازسرقبراوبرخاسته بيرون آمدم درويش گفت اي بنده خدااين درهم بچه عنوان بمن دادي گفتم ببردرنصف آن رادرراه خدابتودادم ونصف ديگربرسم قرض الحسنه توباشدتاوقتي كه ترافتوري شوداداكني كه ثواب قرض الحسنه بمؤمني دادن زيادازتصدق وايثاراست تابهردوثواب بهره مندگردم گفت آري چنين است وشيخ متوفي دراين باب مكرراين آيه رامي خواندندقوله حقتعالي "ان المصدقين والمصدقات وافرضواالله قرضاحسنايضاعفه لهم ولهم اجراكريما" چون اين آيه راازآن درويش شنيدم باوجوداحتياج توكل كرده گفتم اي درويش آن نيم درهم كه بقرض الحسنه داده بودم آنرانيزبتوايثاركردم وبخشيدم وبراه خدادادم پس اوراوداع كرده بوثاق خودرفتم ودرپيش من ازمال دنياچيزي نبودآن شب راگرسنه خوابيدم وتوكل بكرم خداكرده بخواب رفتم درهمان شب شيخ رابخواب ديدم كه لباس بهشتي پوشيده پيش من آمدبوي بهشت به مشام من رسيد گفت يااباسعيدديروزكرم كردي وبزيارت من آمدي فيض دعاوفاتحه توبمن رسيدوازمال دنيايكدرهم داشتي باوجوداحتياج توكل كرده ازروي اخلاص و اعتقادكه بوعده خداداشتي بموجب "مثل الجنه التي وعدالمتقون "به آن درويش دادي وبگرسنگي وفاقه صبركردي بمقتضاي "من جاءبالحسنه فله عشرامثالهابه نتيجه آن رسيدي پس هركه نيكوئي كنددرحق كسي ازحقتعالي ده برابرآن بيابد مانندآنچه دراره خداتصدق كرده ازروي نيت پاك واعتقاددرست ازحضرت باري تعالي بيابدحال اي ابوسعيددرفلان محله وفلان كوچه برووبفرزندان من دعابرسان وبگوكه فلان مكان كه نمازگاه من بودازجانب راست زمين رابكنندآفتابه در آنجامدلون است كه صددرهم ازمال خدادرآنست بيرون آورده نصف آن مال تست كه درراه خداتصدق كردي ويكدرهم بدرويش دادي حقتعالي درعوض آن پنجاه درهم بتو داده ونصف ديگربه آن درويش برسان كه اونيزبدرتوكل نشسته ودل بكرم خدا بسته چون ازخواب بيدارشدم آن نشان پرسيده بخانه شيخ رفتم وفرزندانش راديدم وحقيقت راقعه رابيان كردم پس دست مراگرفته بان مكان بردندوآنجارا كاويدندوآفتابه رادرآورده پيش من نهادندمن گفتم خواب راحكمي نيست و وارث شمائيدگفتندمعاذالله ماهرگزقبول نمي كنيم برماحرام است وبرشماحلال پدرماعليه الرحسمه درحالت ممات ايثاركرده وكرم مي كندماكه فرزندان او باشيم درحيات چرابخل كنيم اين زرمال توودرويش است ومامزدوريم وبفضل و كرم الهي وازبركت روح پدربزرگوارخودمحتاج نيستيم آنگاه آن زررابرداشته بوثاق خودآمدندوسرآفتابه راگشودندخطآن شيخ بزرگواردرآمداين آيه نوشته بود"ويؤثرون علي انفسهم ولوكان بهم خصاصه "پس آنروزرابرداشته برسرقبر شيخ رفتم بازهمان درويش راديدم كه برسرقبراوتلاوت قرآن ميكردمن نيزپيش اونشستم وسوره ازقرآن بخواندم چون ازتلاوت فارغشدم كيسه زرپيش درويش نهاده وحكايت واقعه رابيان كردم ونصفش راباودادم واوراوداع نمودم .