حالات شيخ ابوالحسن خرقاني - قناعت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قناعت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حالات شيخ ابوالحسن خرقاني

يكي ازبزرگان ايران شيخ ابوالحسن خرقاني است كه سرآمدعرفاي زمان خويش بوده است .

ابوالحسن خرقاني در سال قمري درخرقان كه ازقراءبسطام است به دنياآمد .

پدرابوالحسن مردي زراعت پيشه بود،ولي اوخودبه تحصيل علم رغبت بسيارداشت وپيوسته بادانشمندان وبزرگان روزگارخودبسرمي بردتااينكه به مقامي ارجمندرسيد،دردانشش و پرهيزكاري بلندآوازه ومردم ازهرسوي بدوروي آوردندوازعلم وحكمت او بهره مندشدند .

گويندسلطان محمودغزنوي سالهاآرزومندديداراوبود .

سالي كه از جنگ خوارزم برمي گشت چون به نزديك خرقان رسيدبه خانقاه شيخ رفت وبروي درآمد وسلام كرد .

شيخ جواب داد .

سلطان بنشست وازهردرسخن راند .

آنگاه گفت:مرا پندي ده .

شيخ گفت:چندكاررانيكوبدار .

ازگناهان بپرهيزوپاس خلق نگه دار وباسخاوت باش .

سلطان گفت:مرادعايي كن .

گفت:من درهرنمازمؤمنان را دعامي كنم ،كاري كن كه ازمؤمنان باشي .

سلطان گفت:توقع دعاي خاص دارم .

گفت:عاقبتت محمودباد .

محمودكيسه زرپيش شيخ نهاد .

شيخ نيزناني جوين نزدسلطان گذاردوگفت:بخور .

سلطان لقمه اي ازآن نان به دهان برد .

چون نتوانست فروبردناچارازدهان بيرون انداخت .

شيخ تبسم كردوگفت:همچنانكه نان ماگلوي توراگرفت ،زرتوگلوي مارانخواهدگرفت .

زرخودرابرادركه مرابدان حاجت نيست .

چون سلطان قصدرفتن كرد،شيخ به احترام برپاي خاست .

سلطان گفت:هنگامي كه آمدم چندان ملاطفت ننمودي ،اكنون چه شدكه به احترام من ازجاي برخاست ؟شيخ گفت:نخست باشكوه پادشاهي درآمدي ،سزاواراحترام نبودي ،ولي اكنون باحشمت درويش نوازي مي روي ،شايسته اكرامي .

شيخ ابوالحسن خرقاني درسال ‚قمري ازدنيابرفت واورانزديك خرقان به خاك سپردند .

از سخنان حكمت آميزاوست .

سخن راست آن است كه ازدل برآيد،بهترين دلهادلي است كه انديشه بدبدان راه نيابد .

/ 4