روى خود
بگذاشت چون بر روى خونيش حسين
نعره زد اول شه دين بر سر نعش پسر
حضرت قائم بود اندر عزا هر صبح و شام
اشك خونين بارد از چشمش ز بهر كربلا
بار الها حق اشك چشمها بهر حسين
گويم ايمانى به مهدى مُقْتَدى شو در عزا
بهر شاه كربلا بر احمد آن باشد على
گفت اكبر اى پدر اين احمد آن باشد على
يعنى احمد كشته شد چون جان آن باشد على
همچو احمد بر حسين و روح آن باشد على
شد چو احمد گريه كن مانند آن باشد على
رحمتت بر ما رسان زاحمد كه آن باشد على
بهر شاه كربلا بر احمد آن باشد على
بهر شاه كربلا بر احمد آن باشد على