الف: جلسات «جنگ اصفهان»: - چشم اندازی از ادبیات معاصر ایران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چشم اندازی از ادبیات معاصر ایران - نسخه متنی

شهریار زرشناس

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الف:

جلسات «جنگ اصفهان»:

از 1339 تا 1350، چه در انجمن هاى ادبى اصفهان و بعدتر، درجلسات «جنگ اصفهان» رسم اين بود كه پس از خواندن هر اثر، مخاطبان نيز در چند و چون كار بگويند. با انتشار «جنگ اصفهان» در 1344، اين جلسات شكل جدى تر گرفت و بعدها با پيوستن نجفى و به همّت او، حاصل تجربه هاى ما انسجام بيش ترى گرفت:

توجه به خود نوشته، اقبال به شكل نمايشى و نه گزارشى، نشان دادن به جاى روايت كردن از چيزى، پذيرشِ حضور پنهانِ نويسنده، توجه به انسجام اثر، ارج نهادن به زبان [هم به معناى اصالت زبان در شعر و داستان و هم به معناى جست وجوى زبان خاصِ هر صاحب قلم ] از اهم معتقدات ما بود. حقوقى، دوست خواه، كلباسى، احمد و هوشنگ گلشيرى، موحد، ميرعلايى و نجفى از اعضاى ثابت اين جلسات بودند. از نسل دوم «جنگ اصفهان» تراكمه، شيروانى، فرخ فال، مجيد نفيسى در يادم مانده اند و بالاخره نسل سوم با كسانى چون كوشان، ضيايى و ديگران تا 1352 ادامه يافت.

ب - ادامه جلسات جنگ در تهران:

از 1353 تا 1356 و در تهران جلسات شعر و داستان خوانى ادامه يافت كه گذشته از ياران جُنگ، آشورى، سپانلو، اميرشاهى، سيدحسينى، پرويز مهاجر از اعضاى ثابت اين جلسات بودند.

پ - جلسات ادبى كانون:

پس از شب هاى شعر، مهر 1356، ابتدا به شكلِ گردان در خانه اعضاى كانون و بعدتر در محل كانون جلساتى برگزار مى شد؛ با اين شكل كار كه هر جلسه، طبق قرار قبلى، اثرى از نويسنده اى حاضر در ميان جمع به بحث گذاشته مى شد...»(1) هوشنگ گلشيرى، در دهه هزار و سيصد و چهل خورشيدى در دورانى كه ادبيات داستانى نو، در ايران، مى رفت تا با تابش ستارگان فرهنگ و باورهاى بومى بر آن، راه تازه و توانمندى هاى شايسته اى را بيابد، از ريشه خويش بريد و سر بر آستان شبه فرهنگ هايى ساييد كه به بازار مكاره روشنفكرنمايان ايرانى هجوم آورده بودند و هر دم در پوشش كالايى ادبى، هنرى، فكرى، سياسى و حتى اخلاقى، مشتريانى كمابيش انبوه را به سوى دكه و بساط خود مى خواندند. هوشنگ گلشيرى، در سال هزار و سيصد و نوزده خورشيدى، در خانواده اى كارگرى ديده به جهان پيرامونش گشود، اما وى، پيش از آن كه بتواند و بخواهد فرهنگ كهن زاد بوم خود را ببيند، بشناسد و راه زندگىِ خويش را آگاهانه برگزيند، در هياهوى بازار مكاره شبه فرهنگ هايى قرار گرفت كه چندى بود خاستگاه هاى بزرگ فرهنگىِ شرق، سرزمين هاى اسلامى، ايران زمين و نيز شهر زيبايى به نام اصفهان را نورديده بودند. در اين بازاره مكاره، هسته ها، نشست ها، آشنايى ها و ديد و بازديدهايى پديد مى آمد، كه رويكرد راهبردى همه آن ها، درهم شكستن سرو بلند و بالنده فرهنگ بومى و هم جهاتىِ اسلامى - ايرانى بود. شايد بسيارى از آنانى كه پايشان به ازدحام اين بازار مكاره باز مى شد، در آغاز آگاه نبودند كه در سرانجام همه آن هسته ها، نشست ها، آشنايى ها و ديد و بازديدها، دست خوش چه استحاله اى خواهند شد؛ اما بى گمان بوده اند كسانى كه، كمابيش با آگاهى، پيش بينى و پى گيرى هاى برنامه ريزى شده، به چنين استحاله هايى دامن مى زده اند. نوجوانى كه در يك خانواده كارگرى [با روحيه اى ايرانى - شيعى ] پا در هسته هاى گوناگون هنرى و فرهنگى مى نهاد و بى آن كه چندان از ذوب شدن هويت مادرى خود، از ذوب شدن هويت اين جايى خود، دچار اندوه يا رنجش مى شد، از حالى به حالى ديگر تن مى داد و از خويش بيگانه مى شد. گلشيرى يكى از همان نوجوان ها بود. حسن ميرعابدينى، گزارشى اين چنين از هسته ادبى «جنگ اصفهان» داده است:

«... جنگ اصفهان خاستگاهِ داستان نويسانى است، كه بيش و كم از يك زاويه به زندگى مى نگرند و در ساختمان داستان هايشان توجهى خاص به رعايت صناعت نو دارند. در سر مقاله هاى دفترهاى پنجم و هفتم جنگ، اصول اساسىِ نگرش زيبايى شناختى اين نويسندگان به روشنى بيان شده است:

/ 24