چه کسی ماشه را خواهد کشید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چه کسی ماشه را خواهد کشید - نسخه متنی

رحیم مخدومی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيچاره رنگ به رخسار ندارد. الان است كه فشارش برود روى بيست و بعدش هم معلوم است.
خر بيار و باقالى باركن!

طفلكى حق دارد از همه‏ى اطرافيانش ببرد و دل به جاى ديگرى بسپارد.

- اى پروردگار عالم! تو رو به هر كى تو درگاهت آبرو داره، به فرق شكافته‏ى
على)ع(،به گل روى نازنين مهدى كه‏امروز جشن تولدشه... ديدى خدا! هر چى همسايه‏ها
ديشب صرافت كردن منو ببرن جشن نيمه شعبون، نرفتم. جايى‏كه زبونم لال به اسم مهدى
صاحب زمون گناه مى‏كنن آخه رفتن داره؟ پام قلم بشه... آخ كرم!... خدا جون! ديگه
طاقتم‏طاق شده خودت به دادم برس. ديدى كه بعد از مراسم هم وقتى برام شيرينى آوردن،
گفتم من از اين تيكه‏هانمى‏خورم. نه ماه و نه روزه بچه‏ى من با لقمه‏ى حلال...
آخ!...

حالا فهميدى چرا اين همه شور به دلش افتاده؟ شور افتادن هم دارد. يك آخ كه مى‏گويد،
صد تا آخ حالا كجاشوديدى!« مى‏شنود.

دلسوزى اين يكى را ببين!

- كبرى خانوم. الهى من قربونت بشم كه شيكم اوله‏ته و اين چيزا حاليت نيست. بچه‏ى
آدم كفش و لباس نيست كه‏اگه عيب كرد، علاج داشته باشه. خدا نكنه، خدا نكنه كه خدا
يه بچه‏ى عقب افتاده بذاره تو كاسه‏ى آدم. اصلاً چرا اينومى‏گى؟ عقب افتاده
نه،اتفاقاً يك بچه‏ى ترگل ورگل، امّا روم به ديوار؛ ناخلف. هر روز يه جور جنگلولك
بازى، يه جورشرّ و شور بازى...

رفيق من! انگار دستى دستى خودمان را انداختيم توى هچل خاله زنك بازى. تا اين حدّش
لازم بود. حالا كه تب وتاب و اضطراب اين زن جوان و محجوب را فهميدى حالا منتظر
نتيجه‏اش باش. اين صفحه را نشانت دادم تا گره به دل‏خودت هم بيافتد. آن وقت
مشتاقانه به دنبال من خواهى آمد تا گره دلت را باز كنى. امّا اجازه بده باز هم گره
دلت رامحكم‏تر كنم. نترس. من نيز همراه تو خواهم بود.

خوب، حالا چشمانت را ببند. ببين! من نيز بسته‏ام.

حالا خيال كن در قرنطينه‏اى تاريك غوطه‏ورى. منظورم را كه مى‏فهمى؟ چه طور بگويم؟
تو حالا يك جنينى.نگران نباش. زود از اين حالت در خواهى آمد. تو حالا جايى را
نمى‏بينى. تنها گوش‏هايت مى‏شنود. آن هم صداهايى‏گنگ را. مى‏گويم گنگ. تا بفهمى
شنيدن خود كلمه برايت اهميت زيادى ندارد، بلكه فهميدن حسّ كلمه مهم است

/ 51