ديباچه - از بودن و سرودن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از بودن و سرودن - نسخه متنی

محمدرضا شفیعی کدکنی ( م.سرشک)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














ديباچه

خنياگر غرناطه را

باري بگوييد

با من هماوازي كند

از آن دياران

كاينجا دلم

در اين شبان شوكراني

بر خويش مي لرزد

چو برگ از باد و باران

اينجا و آنجا

لجه اي از يك شب است
آه

نيلينه اي

تلخابه ي زهر سياهي ست

با من هماوازي كن از
آنجا

كه آواز

در تيره ي تنها تاري
شب

جان پناهي ست

در كودكي

وقتي كه شب از كوچه
تنها

بهر خريد نان و سبزي
مي گذشتم

آواز مي خواندم

كه يعني نيست باكم

از هر چه آيد پيش و باشد
سرنوشتم

امروز هم

در اين شبان شوكراني

وقتي شرنگ شب گزندش
مي گزايد

تنها پناهم چيست ؟

آوازم

كه آن هم

در ژرفناي شب

به خاموشي گرايد

خنياگر غرطانه را
امشب بگوييد

با من هماوازي كند
از آن دياران

كاينجا دلم

در اين شبان شوكراني

بر خويش مي لرزد

چو برگ از باد و
باران

/ 23