يكى زيبا خروسى بود جنگي - مثنویات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنویات - نسخه متنی

محمد تقی ملک الشعرا بهار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يكى زيبا خروسى بود جنگي





  • كه اى گردن فراز آهنين پي
    به پاسخ گفت كاى فرزانه دلبر
    جوابش گفت باشد صعب حالى
    خروس پهلوان باماكيان گفت
    من آن روزى كه بودم جوجه اى خرد
    بجست و كرد مسكن بر سر شاخ
    چنانم وحشتش بنشست در دل
    ز عهد كودكى تا اين زمانه همان وحشت شود نو در دل من
    همان وحشت شود نو در دل من



  • كه بود او كاين چنين ترسيدى از وي؟
    نبود او جز كلاغى زشت و لاغر
    كه ترسد شرزه شيرى از شغالي
    كس از يار موافق راز ننهفت
    كلاغ از پيش رويم جوجه اى برد
    بخورد آن جوجه را گستاخ گستاخ
    كه آن وحشت هنوزم هست در دل
    اگر پرد كلاغى زآشيانه كه آكنده است در آب و گل من
    كه آكنده است در آب و گل من



/ 12