بند اول
مرغ سرح ناله سر كن زآه شرربار اين قفس را بلبل پربسته ز كنج قفس درآ وز نفسى عرصه ى اين خاك توده را ظلم ظالم، جور صياد اى خدا اى فلك اى طبيعت نوبهار است، گل به بار است اين قفس چون دلم تنگ و تار است دست طبيعت گل عمر مرا مچين
بيشتر كن
بيشتر كن
داغ مرا تازه تر كن برشكن و زير و زبر كن نغمه ى آزادى نوع بشر سرا پر شرر كن آشيانم داده بر باد شام تاريك ما را سحر كن ابر چشمم ژاله بار است شعله فكن در قفس، اى آه آتشين جانب عاشق، نگه اى تازه گل از اين
مرغ بيدل شرح هجران مختصر، مختصر، مختصر كن
مرغ بيدل شرح هجران مختصر، مختصر، مختصر كن