بند دوم
عمر حقيقت به سر شد ناله ى عاشق، ناز معشوق راستى و مهر و محبت فسانه شد از پى دزدى وطن و دين بهانه شد ظلم مالك، جور ارباب ساغر اغنيا پر مى ناب اى دل تنگ ناله سر كن از مساوات صرفنظر كن پرده ى دلكش بزن، اى يار دلنشين كز غم تو، سينه ى من پرشرر شد كز غم تو، سينه ى من پرشرر شد
عهد و وفا پي سپر شد هر دو دروغ و بي ار شد قول و شرافت همگى از ميانه شد ديده تر شد زارع از غم گشته بي تاب جام ما پر ز خون جگر شد از قويدستان حذر كن ساقى گلچهره بده آب آتشين ناله برآر از قفس، اى بلبل حزين كز غم تو سينه ى من پرشرر، پرشرر، پرشرر شد
كز غم تو سينه ى من پرشرر، پرشرر، پرشرر شد