معیارهای اخلاقی بودن افعال انسان ها چیست؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معیارهای اخلاقی بودن افعال انسان ها چیست؟ - نسخه متنی

حسین حقانی زنجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علاوه بر اين، اين مادر، اين احساسات را كسب و تحصيل نكرده و به اختيار خودش به دست نياورده، بلكه قانون حكيمانه خلقت اين احساسات شديد را به او داده است براي اين كه نظام امور به درستي جريان پيدا كند زيرا اگر چنين نبود هيچ مادري بچّه خودش را پرستاري نمي كرد پس اين احساسات غير دوستي گرچه ناشي از يك عاطفه بوده و از دائره «خود» خارج است ولي نمي توان اين احساسات را احساسات اخلاقي و كار مادر را عمل اخلاقي ناميد.

پس در اخلاقي بودن يك عمل عنصر اختيار و اراده و اكتساب نيز معتبر است به اين ترتيب كه در سير طبيعي پيدايش اراده در انسان براي انجام يك عمل عاطفه بعد از ادراك قرار دارد زيرا به هنگام انجام عملي اول ادراك و تصور چگونگي آن سپس ملاحظه خوبي و بدي عمل سپس تصميم بر عمل و تحريك عاطفه براي انجام آن، به اين ترتيب مرتبه عاطفه بعد از مرتبه ادراك و تشخيص خير و شر بودن فعل قرار داشته، و در تشخيص خير و شر بودن و نيكي و ناپسندي عمل دخالتي ندارد.

علاوه بر اين ، عواطف انسانها مختلف و گوناگون مي باشد جاي اين سؤال است كه از ميان اين عواطف (يعني عاطفه معنوي و مادي - نوع دوستي و غير آن) ملاك انتخاب يكي از آنها چيست؟

از همه اينها بالاتر عواطف انسانها پايدار نيستند و همواره در معرض دگرگوني و شدّت و ضعف قرار دارند، اگر انسانها همه از عواطف خويش بخواهند بهره مند گردند بي شك دچار افراط و تفريط مي شوند و چه بسا در معرض شهوات تمايلات نفساني قرار خواهند گرفت7.

ايراد دوم: دايره اخلاق از حدود غير دوستي وسيع تر است همه اخلاقها يعني كارهاي مقدس و باشكوه انسان از نوع «غيردوستي» نيست، نوع ديگري يعني يك سلسله كارهاي باعظمت و باشكوه و قابل تقدير و تقديس سبب ثنا و ستايش در انسان هست بدون اين كه ربطي به غيردوستي داشته باشد. همانطور كه ايثار و احسان به غير را تقديس مي كند آن كار را نيز تقديس مي كند مثل صفت تن به ذلت ندادن و عزّت خويش را حفظ كردن مثل اين روايت معروف و منسوب به علي عليه السلام : «الموت اَولي مِنْ رُكُوبِ العارِ»8 «مرگ بهتر است از اين كه انسان ننگ ذلت را متحمل شود».

و نيز عبارت منقول از آن حضرت : «والحَيوة: فِي مَوْتِكُمْ قاهِرِين» يعني «زندگي در مرگ شماست، درحالي كه پيروز باشيد».

ايراد سوم: محبّت انسان به غير نياز به تفسير و توجيه دارد، اكثر طرفداران اين نظريه آن را به غير دوستي تفسير كرده اند و آنها كه كمي بالاتر رفته اند گفته اند انسان دوستي، اينجا است كه اين ايراد بر اين نظريه متوجه است كه چرا انسان دوستي؟ چه مانعي وجود دارد به تعبير مرحوم شهيد مطهري بگوئيم: جانداردوستي! واقعا اگر انسان نسبت به يك حيوان عاطفه به خرج دهد مثل داستان آن شخصي كه در حديث است كه سگ تشنه اي را با زحمت فراوان سيراب كرد اين، كار اخلاقي نيست؟ چون انسان دوستي نيست آيا انسان فقط بايد انسانها را دوست داشته باشد و جانوران ديگر را نبايد دوست داشته باشد؟ صحيح اين است كه انسانها همه چيز خوب و نيكو را بايد دوست داشته باشند و به قول سعدي:




  • به جهان خرّم از آنم كه جهان خرّم از اوست
    نه ارادت به خورم زهر كه شاهد ساقي است
    به جلادت بكشم درد كه درمان هم از اوست



  • عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
    به جلادت بكشم درد كه درمان هم از اوست
    به جلادت بكشم درد كه درمان هم از اوست



پس انسان دوستي نياز به توضيح و تفسير دارد يعني هر انساني كه به هر سبب از لذتهاي انساني بهره مند است شايسته دوستي است و انساني كه بالفعل از لذتهاي انساني بهره مند نيست باز لايق دوستي است براي رساندن او به ارزشهاي انساني.



1- فلسفه اخلاق از ديدگاه قرآن، ص 27.

2- فلسفه اخلاق، تأليف شهيد مطهري(ره)،ص12.

3- نهج البلاغه، فيض، نامه شماره 3، ص 921.

4- اُپانيشادها مجموعه كتب مذهبي هندوئي از قديم و از چند هزار سال پيش است و جزو كتابهاي مهم دنيا بشمار مي رود. استاد بزرگوار علامه طباطبائي(ره) به نقل مرحوم شهيد آية الله مطهري(ره) در كتاب (فلسفه اخلاق) چند سال پيش كه اين كتاب را مطالعه كرده بود خيلي اعجاب داشتند و مي گفتند معاني فوق العاده عميق دراين كتاب وجود دارد و الان هم دنياي اروپا بر اين كتاب اهميت فوق العاده قائل هستند.

5- مطالب فوق را مرحوم شهيد مطهري در كتاب خود «فلسفه اخلاق» نقل نموده است ص 41 - 42 سپس مي گويد به نظر من صحيح اين است كه ذات را نفس ترجمه مي كردند.

6- غرر و درر آمدي، ص 768، فصل 8، حديث 151.

7- فلسفه اخلاق از ديدگاه قرآن، ص 28 و 27.

8- لهوف، با ترجمه، ص 119 - نَفَسُ المهوم، ص 187.

/ 4