ريا - سیمای نماز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیمای نماز - نسخه متنی

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


و بى جان اند : جاندار همانند فرعون و نمرود و شداد و يا گوساله و گاو و گوسپند و ساير حيوانات . بيجان مانند خورشيد ، ماه ، ستارگان ، درخت و نبات ، سنگ و چوب و ساخته هاى دست خود انسان مانند لات ، هبل ، عُزّى ، پول و ...

اين بتها در عين جاندارى و بيجانى ، بتهاى بيرونى اند ، و اما بتهاى درونى عبارتند از هواى ، غرايز ، شهوات و ...

اينكه انسان به هنگام گرفتار آمدن به پرستش بتهاى جاندار و بيجان ، درونى و بيرونى ، از تمام فضايل ـ مخصوصاً عبادت حق و به ويژه نماز ـ باز مى ماند جاى ترديد نيست .

اين نكته را هم نبايد ناگفته گذارد كه منشأ پرستش بتهاى بيرونى آلودگى باطن است . اين قلب و روح است كه اگر تزكيه شود و با تعاليم آسمانى زنده گردد ، آدمى را از اسارت بتهاى درون و بيرون نجات مى دهد و او را به اوج كمال مى رساند ، ولى با غفلت زدگى دل و افسردگى جان ، آدمى در تنگناى پرستشهاى غلط قرار خواهد گرفت . در اين صورت از انسان اسير نبايد توقع حسنات و فضيلت و انسانيّت داشت .

ريا

ريا زاويه اى از شرك و نفاق است . رياكار اگر بداند كه مردم از برنامه اش آگاه شده و او را مدح مى كنند ، به اجراى عمل برمى خيزد ، و گرنه زحمت انجام هيچ عبادتى را به خود نمى دهد . با اين حساب ، مسئله اجراى نماز به وسيله رياكار بسته به توجه مردم است ، اگر بداند مردم از نمازش آگاه مى شوند مى خواند ، و گرنه از قيام به اين عبادت بزرگ خوددارى مى كند .

ريا در حقيقت شعبه اى از شرك و بت پرستى است . خداوند بزرگ در سوره ماعون به نمازخوانان رياكار حمله كرده و نماز آنان را به هيچ انگاشته است .

روايات باب ريا نيز زياد و فوق العاده است ، پويندگان مى توانند به كتابهاى بحارالانوار ، محجّه البيضاء ، وسائل الشيعه ، كافى ، تحف العقول ، خصال و جامع السعادات مراجعه كنند .

ريا باطل كننده عمل است و عملِ با ريا در روز قيامت اجر و مزدى ندارد .

در شرح مصباح ملا عبدالرزاق گيلانى در باب ريا داستان مختصر ولى جالبى بدين مضمون نقل شده است :

* غريبى شبى در مسجدى نزول كرد ، سگى پش از او در گوشه مسجد خفته بود . چون ساعتى از شب گذشت سگ بر خود بجنبيد ، آن غريب پنداشت كه شخصى از اهل محله است . به اميد آنكه بامداد اهل آن محله را از حال خود خبر كند و او را در ميان ايشان قبولى و شهرتى باشد بىوضو به نماز ايستاد و تا صبح دست و پا مى زد و نماز بىوضو به جهت ريا مى كرد . چون هوا روشن شد سگ گوشها جنبانيد و از مسجد بيرون رفت . مريد همه شب را به طاعت مشغول بود ، چون بامداد شد بينى پر خاك و دامن و ريش پر باد ، به نظر شيخ آمد تا شيخ اصحاب را خبر دهد . شيخ آن كدورت بى صفا را مشاهده كرد ، گفت : امشب به كدام كوره مبتلا شده اى كه تو را از جهود خيبر بتر مى بينم ؟!

/ 51