دانشمند بزرگ شيخ الرئيس ابوعلى سينا مى فرمايد : هر زمان مشكلى عملى در ضمن مطالعه شبانه برايم پيش مى آمد و از حلّ آن عاجز مى شدم به مسجد جامع شهر رفته دو ركعت نماز بجا مى آوردم ، سپس از خدا مى خواستم مرا به وسيله نور آن نماز مدد كند تا گره از مشكل باز شود . آرى ! پس از بيرون آمدن از مسجد مشكلم حل مى شد و به اندك زمانى به آنچه مى خواستم مى رسيدم(1) . شهر قم از قحطى ناله داشت ، زمان خشك شده بود ، باغات در شُرف انهدام بود ، مردم از سختى معيشت مى ناليدند ، عوامل مادّى از حل مشكل عاجز بودند ، دولت زمان درمانده بود ، ملت همه چاره اى نداشت . تنها راهى كه براى نزول باران وجود داشت يكى از دستورهاى مهم اسلامى بود : نماز باران ! كمتر كسى به خود جرأت مى داد به اين مهم اقدام كند و به وسيله نماز ، از آسمان باران بياورد . دلى مى خواست آكنده از يقين ، روحى مى خواست ملكوتى كه بتواند با توان الهى و با بجاى آوردن نماز باران ، به جنگ طبيعت برود . آن كس كه با كمال اطمينان جرأت قدم نهادن به اين ميدان را به خويش داد مرجع بزرگ آن زمان مرحوم آية اللّه العظمى حاج سيّد محمّد تقى خوانسارى بود . من در سنّ سه سالگى ، آن مرد كم نظير را در منزل پدرِ مادرم ديده بودم . آن انسان ملكوتى دست به سرم گذاشت و برايم دعا كرده بود كه من در آينده از عمرم روحانى خدمتگزارى براى اسلام و مسلمين شوم ، و امروز آنچه دارم از دعاى آن فرشته عالم معناست . او بارها غرق در اسلحه در ميدان جنگ با استعمار در عراق شركت كرده بود .