بر مسلمانان عصر حاضر ـ كه عصر بيداري و بازگشت به خويش است ـ فرض و لازم است كه فرهنگ مسجد را احيا و زنده كنند و اين مراكز روحاني و فرهنگي و عبادي را با همان منزلت واقعي و ماموريت اصلي و فلسفه حقيقياش مطرح سازند، و نيز حوزههاي علميه و دانشگاههاي ممالك اسلامي را با روح توحيدي، و تفكر مبتني بر خداپرستي و عقيده به مبدأ و معاد و نه بر اساس شرك و كفر و الحاد و انديشهي صرفاً مادي، تجديد سازمان كنند؛ در غير اين صورت، مساجد ما خلوتتر و بيرونقتر و دانشگاه هاي ما بيمحتواتر خواهد شد و در نتيجه دشمنان اسلام و مسلمين و ايادي پست و جيرهخوار آنان به اغراض پليد و شيطاني خود بيش از گذشته دست خواهند يافت و ملل مسلمان را بيش از پيش به خاك سياه خواهند نشاند.
مركز سازماندهي نهضتهاي جهاني اسلام
ملتهاي مسلمان همواره حركتهاي انقلابي و نهضتهاي رهايي بخش خود را از مساجد آغاز كردهاند؛ مساجد همواره كانونهاي الهام بخش براي مردم ظلم ستيز بوده است، به خصوص در تاريخ نهضتهاي اسلامي كه در ايران شكل گرفته است به طور قطع هستهي مركزي همهي آنها در مساجد تكوين يافته است. اينك به ذكر چند نمونه ميپردازيم:الف) قيام سربداران
در نيمهي اول قرن هشتم هجري قمري كه حكومت مغول پس از قتل عامهاي وسيع چنگيز و هولاكو مردم ايران را به يأس و ذلّت و ضعف تسليم كرده بود و خواستههاي چنگيز، قانون بود و شمشير دژخيمي مجري قانون، خانهاي مغولي و صحرا گردان و افسران و رؤساي طوايف محلي، هر يك منطقهاي را به صورت اقطاع يا تيول در چنگ خود گرفته با قساوت هولناكي دهقانان را بردهوار به بند كشيده بودند و در شهرها نيز علماي مذهب يا در خدمت حكام مغول در آمده بودند و يا لباس زهد و تصوف پوشيده به انزواي خانقاهها خزيده بودند و غير مستقيم جاده صاف كن تجاوز و زمينهساز جنايت شمرده ميشدند و مردم را در زير تازيانهي جلادان و چپاولگران مغولي تنها گذاشته بودند، در اين هنگام يك فقيه انقلابي به نام « شيخ خليفه»، مسلمانوار، در جستجوي حقيقت برميخيزد و از همهي مدعيان معروف آن عصر، سراغ ميگيرد، نخست نزد «بالوي زاهد» ميرود تا راه نجات را در مكتب پارسايي و آزادي او بيابد، زهد را سكوت در برابر ظلم ميبيند و چه بيشرمي و بيرحمي و خودخواهي زشتي كه انساني در پيرامونش ضجهي اسيران و نعرهي جلادان و فقر گرسنگان و تازيانههاي ستم را بر گُردهي بيچارگان ببيند و بشنود و به جاي آنكه به نجات آنان برخيزد، خود به تنهايي، در طلب نجات خود و كسب بهشت باشد.«شيخ خليفه» آن چيزي كه به دنبالش بود، در محضر «شيخ بالوي» زاهد آملي، نمييابد و با نفرت از او ميگريزد و نزد «شيخ زكي الدين علاء الدوله سمناني» ميرود كه آوازهي معرفت و پيشوايي طريقت او در تصوف، همه جا پيچيده بود، تصوف را نيز چون زهد، مذهب فرار از واقعيتها و مسئوليتها و پشت كردن به سرنوشت مردم و ناديده گرفتن ستمها و قساوتها مييابد؛ او را ميبيند كه دلي نازك و احساسي لطيف و روحي متعادل دارد، اما چگونه است كه سيل خوني كه مغول بر اين ملك جاري كرده است و زوالي كه اسلام و مردم را تهديد ميكند، آرامش روح و صفاي دل او را اندكي كدر نساخته است. گمشدهي خود را نزد او نيز نمييابد، چنانكه روزي شيخ «علاء الدوله سمناني» از وي ميپرسد: «اي شيخ آنچه من ميطلبم از اين مذهبها بالاتر است».[1]از او نيز به نفرت ميگريزد و به خدمت «شيخ الاسلام امام غياث الدين حموي» به «بحر آباد» ميرود ولي در بحر آباد نيز به خواستهي خود نميرسد و لذا رخت سفر ميبندد و در لباس «درويش» ساده، تنها و غريب به سبزوار ميآيد. در «مسجد جامع» شهر خانه ميكند و آنجا به وعظ ميپردازد، سخنانش خلق كثيري را به سوي او ميكشاند و بسياري از افراد مريد و پيرو او ميشوند؛ به اين ترتيب، آوازهي شهرتش در اطراف و كنار ميپيچيد و صاحبان قدرت را به وحشت مياندازد؛ از اين رو صاحبان قدرت در دو بعد سياسي و عقيدتي به مبارزه با او برميخيزند، لكن «شيخ خليفه» همچنان به كار خود مشغول و به تعليم و تعاليم خود كه عمدتاً قيام عليه ستمگران بود ميپردازد و سر انجام علماي درباري كه دست در دست حكام مغول داشتند، فتوايي صادر ميكنند، با اين مضمون كه: «شخصي در مسجد ساكن است و حديث دنيا ميگويد و چون منعش ميكنند، اثري نميپذيرد و اصرار مينمايد، اين چنين كسي واجب القتل باشد يا ني؟ و اكثر فقهاي رسمي زمان جواب ميدهند كه: باشد».[2]صورت فتوا را به نزد سلطان «ابو سعيد» ميفرستند تا بر آن صحه بگذارد. لكن ايلخان از اين كار سرباز ميزند و جواب ميدهد:«من دست به خون درويشان نميآلايم، حكام خراسان به موجب شرع شريف عمل نمايند».[3]حكام و عمّال آنها در كار خود شدت عمل نشان ميدهند و در صدد قتل شيخ بر ميآيند، ولي مريدان «شيخ» مانع از اين كار ميشوند، از سوي ديگر آوازهي تعاليم شيخ مردم را به سوي او ميكشد و هر روز بر عدّهي پيروان او افزوده ميشود. ارادت «شيخ حسن جوري» كه به هر حال خود وزنهاي در منطقه محسوب ميشد به اعتبار «شيخ خليفه» و عدّهي پيروان او ميافزايد؛ اما صاحبان قدرت دست از او برنميدارند و هر لحظه براي از بين بردن وي به طرح نقشهاي ميپردازند و سر انجام در خفا دسيسه كرده و يك روز قصد خود را عملي ميسازند.«و در اين اثنا ناگاه بامدادي به مسجدي كه شيخ خليفه ميبود در آمدند ريسماني بر ستون بسته ديدند و شيخ «خليفه» از آن به حلق آويخته خشتي چند در پاس ستون بر يكديگر نهاده، چنانكه پاي بر آن خشتها نهند و گردن به آن ريسمان رسد. بعضي را ظن آن شد كه شيخ قصد خود كرده و اتباع او گفتند: منازعان، او را قصد كردهاند. في الجمله كيفيت آن معلوم نشد».[4]لكن كيفيت معلوم بود. كار، كار معاندان و دشمنان سياسي و عقيدتي «شيخ خليفه» بود كه سر انجام پس از كوششهاي فراوان به اهداف خود رسيدند.
پس از او بيدرنگ شاگرد وي «شيخ حسن جوري» كارش را ادامه داد. وي ابتدا اعلام بسيج سپس سازماندهي كرد و مبارزه را مخفي ساخت و خود در شهرها گرديد و دست به هجرت زد و همه جا بذر آگاهي و انقلاب را بر مبناي تشيع پاشيد.
ب) نهضت مشروطه در ايران
در نهضت مشروطه نيز «مساجد» نقش بسيار حساسي در انسجام و حركت مردم داشت. روحانيت مبارز و انقلابي با سخنان دلنشين و افشاگرانهي خود مردم را در صفوف متحد از مساجد به سوي ميادين مبارزه و انقلاب رهبري كردند، مساجد كانونهاي آگاهي بخش و ايام محرم و عاشورا و ماه مبارك رمضان نقطهي عطفي در تاريخ مبارزات مردم بوده است.ج) انقلاب اسلامي ايران
به طوري كه اشاره شد،در صدر اسلام، حركتها از مسجد آغاز و در مسجد سازماندهي ميشد و نيروها از مسجد بسيج ميشدند، به اين ترتيب نهضت و انقلاب همواره با مسجد،پيوندي استوار و جاودانه دارد.با الهام از اين تفكر بنيادي اسلامي، ملت مسلمان ايران در جريان «انقلاب اسلامي»، بويژه در سال قبل و بعد از پيروزي شكوهمند انقلاب،با تأكيد رهبر عظيم الشأن انقلاب، يعني امام خميني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ بر حضور فعال در مساجد، مسجدها حالتي پر تحرك و سر نوشت ساز يافت و به دوران صدر اسلام بازگردانيده شد و روحانيت مبارز در سنگر محراب و منبر به تبيين تفكر سياسي اسلام و نشر اهداف نهضت و افشاگري در زمينهي فجايع رژيم ستمشاهي و آثار شوم سلطهي خارجي و توطئههاي استكبار جهاني به ويژه آمريكا و صهونيسم پرداخت،و با بازگو كردن بيانيهها و اعلاميهها و سخنان رهبر اسلام، آگاهي مردم را دربارهي آرمانهاي اسلامي و فجايع رژيم شاه رشد و تعميق بخشيد.مساجد در سراسر ايران موقعيتي سازنده و جايگاهي مقدس پيدا كرد و جاذبيت و مركزيت سياسي و عبادي خود را باز يافت، با اين تحول عميق، كه خود بازگشتي به دوران شكوهمند صدر اسلام و سيرهي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و امير المؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ بود، نقش سرنوشت سازي در ايجاد وحدت و يكپارچگي طبقات گوناگون ملت و همدلي نيروهاي انقلابي در مسير اهداف و آرمانهاي مقدس انقلاب اسلامي، ايفا كرد.
مسجد پايگاه ارتباطي متناسب با جوامع اسلامي
به خوبي ميدانيم كه كاركرد وسايل ارتباط جمعي در برقراري هر چه عميقتر ارتباط با انسان ـ به صورت مهمترين مخاطب ـ خلاصه و متمركز ميشود. اگر چنين باشد، بايد ببينيم مسجد، به عنوان پايگاهي ارتباطي و بسيار مهم، چه نقشي در افزايش پيوندهاي انساني و توسعهي فرهنگ اسلامي ايفا كرده است.در تبيين اين قسمت از اين نوشتار به ذكر نكاتي تأملزا به اين شرح ميپردازيم:1) اصولاً تمامي وسايل ارتباط جمعي، نوعي ارتباط غير حضوري را با مخاطب برقرار ميسازند و اين ارتباط غير حضوري، عليرغم جذابيتهاي فراوانش حالتي تصنعي داشته و لزوماً داراي ارتباطي عميق با مخاطبان نيست.2) در تمامي نظريههاي ارتباطي تاكنون، رسانههاي جمعي، وظيفهي اطلاع رساني و ارسال پيام داشتهاند؛ در اين بينش، ميبايد افكار عمومي به سمتي خاص،كه نهادهاي سياسي و حكومتهاي قدرتمند و غالب دنيا طالبند، سوق داده شود و رفتار جمعي بر اساس الگوهايي كه عرضه ميشود، شكل گيرد و نهايتاً ثبات اجتماعي در تحقق اهداف سرمايهداري جهاني حفظ شود.[1] . ميرخواند، روضه الصفا، ج5، ص605.[2] . حافظ ابرو، مجموعه، زبده التواريخ، ميرخواند، روضه الصفا، ج5، ص605.[3] . حافظ ابرو، جغرافيا، وزبده التواريخ، ميرخواند، روضه الصفا، ج5، ص605.[4] . حافظ ابرو، مجموعه، زبده التواريخ، مجمل، ج3، ص42.