بديهي است در اين نظريهها، انسان، ابزاري بيش نيست ولي ديدگاه رسانهاي اسلام انسان را نه تنها به عنوان مخاطبي كه پيامي به اطلاع او ميرسد، بلكه به منزلهي مخاطبي كه آگاهي و به ويژه تعالي او همواره مدّنظر است، مينگرد، پس، فرق است ميان تعالي آموزش و تربيت انسان تا به دست گرفتن تنها افكار عمومي او.3) نفوذ در قلبها و در افكار، به مراتب اقتداري افزونتر در افكار ميسازد.رسانههاي جمعي مورد تأكيد فرهنگ اسلامي، كه عمدتاً بر نقش رسانهاي مسجد و خطابه و ارتباطها و پيوندهاي حضوري (و تشكلهاي ارتباطي خاص) انگشت ميگذارد و البته وسايل و تكنيكهاي نوين را هم نفي نميكند و ميپذيرد، در اين نكتهي حكمت آميز هدايتي خلاصه ميشود، زيرا در اين مدل ارتباطي، انسان با انسان حضوراً در ارتباط است و اين شيوهي ارتباط، در تصرف قلبها و تسخير افكار به مراتب مؤثرتر است.4) مسجد و خطابه، بر فرهنگ شنيداري تأكيد دارد، بديهي است در جوامع اسلامي كه كماكان از تحولات فرهنگ ديداري آثار مهمي ديده نميشود، مسجد و خطابه با استفاده از فرهنگ شنيداري مؤثرترين پيام رسان است. ضمن آنكه مسجد به عنوان پايگاه و رسانهي ارتباطي مهم، از هر دو حالت ميتواند به طور بالقوه برخوردار باشد. براي نمونه اگر مساجد در زماني كه درصد مردم با سواد جامعهي مورد نظر ما به حدي رسيد كه به ناچار ميبايد پاسخگوي نيازهاي فرهنگي آنان، به ويژه در زمينهي كتاب و و رسانههاي ديداري مثل سينا، تئاتر و امثال آن باشد، به سهولت ميتوان كتابخانه و كانونهاي فرهنگي را در مساجد تشكيل داد و تقويت كرد، ولي نكتهي جالب اين است كه مخاطب آمده است و مسجد چون كانون هدايت انسان در بستر اجتماع و از جاذبههاي معنوي فراواني برخوردار است، اثر خود را بر مخاطبانش ميگذارد.
نتيجه گيري
در عصر تحول شگرف ارتباطات قرار گرفتهايم، عصري كه از آن به «عصر دهكدهي جهاني» ياد ميشود، نه ميبايست يكسره مرعوب اين تحولات شد و نه از كار فرهنگي تبليغي و ارتباطي عظيمي كه در اين مقطع حساس تاريخي بر دوش مبلغان و علما و خطبا و عناصر فرهنگي نهاده شده است،غفلت ورزيد. ماندگاري فرهنگ اسلامي به حفظ اين تلاش و افزودهتر شدن بستگي تام پيدا كرده است.در دنياي ارتباطات، تحولات تكنيكي يك پايهي اين تحول محسوب ميشوند، ولي دنيا با فروپاشي مكتبها و بحران فرهنگي و انحطاط اجتماعي، پيام و فرهنگي درست براي رفع نيازهاي انسان معاصر در دست ندارد. اهميت اسلام و فرهنگ آن و توجه يكجا به نقش رسانههاي امروزي و مساجد به عنوان مدل ارتباطي و رسانهاي سنتي در جوامع اسلامي، نبايد ناديده انگاشته شود.كاركرد رسانهي ارتباط جمعي، با همهي تحولات تكنيكي،زماني قرين توفيق قلمداد ميشود كه بتواند عميقترين ارتباط و پيوند را با مخاطب خود برقرار سازد. مساجد در پيشرفت و پيروزي انقلاب اسلامي سال 57، نشان دادند كه ميتوانند چنين ارتباطي را برقرار ساخته و نقش هدايتي و رسانهاي خود را ايفا كنند.ويژگيهاي منحصر به فرد مسجد، در قالب پايگاههاي ارتباطي مهم به هيچ وجه نبايد در دنياي امروز فراموش شود، بلكه اين پايگاه همواه ميتواند در تقويت فرهنگ شنيداري و ديداري مردم و مخاطبانش بسيار مؤثر باشد؛ ماندگاري فرهنگ اسلامي تاكنون به لحاظ پويايي و تحرك اين كانونهاي سازماندهي حركتهاي اجتماعي و تودهاي مردم بوده است. در آينده هم يكي از عوامل و متغيرهاي مهم اين ماندگاري ما تحرك همين پايگاههاست.علي رضايي ـ جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامي، ص 118