احزاب و سازمانهاى سياسى - دائرة المعارف تشیع نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف تشیع - نسخه متنی

محمد مهدی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

احزاب و سازمانهاى سياسى

منظور از حزب و يا سازمان و يا جمعيت
سياسى
در اين مقاله , تشكلهايى است كه در سده اخير درايران و يا در برخى
كشورهاى
ديگر به وسيله مسلمانان شيعه پديد آمده و در عرصه مبارزات اجتماعى
براى دستيابى به يك سلسله اهداف مشخص سياسى در ارتباط با حكومت و يا
جامعه و سياست مدتى كم يا زياد به فعاليت دست زده اند ( حزب ) از آنجا
كه تشيع
به عنوان يك عقيده خاص فرقه اى در اين احزاب نقشى نداشته و اصولا
در ميان شيعيان
كوششهاى فكرى و يا اجتماعى دينى , هرچند حول مبانى عقيدتى
تشيع , ذيل
عنوان كليتر و فراگيرتر اسلام صورت گرفته و ميگيرد, احزاب
مورد
بحث در اين مقاله , به اعتبار بانيان و مؤسسان و برخى از خاستگاههاى
فكرى
و ايدئولوژيك شان , شيعى خوانده شده اند.

بايد افزود چون به گزارشى از
سير پيدايش و تحولات احزاب سياسى ايران به عنوان تنها كشور شيعه دست
زده ايم , ناچار به تأ سيس و يا عملكرد برخى از سازمانها و يا احزاب سياسى
ماركسيسى
نيز اشارت رفته است تا به تسلسل تاريخى و همچنين ارتباط منفى
اين
احزاب با احزاب اسلامى لطمه اى وارد نيايد.

ميتوان ادوار طلوع و افول
احزاب سياسى ايران را در مقاطع زير ملاحظه كرد:
1) 1285
ـ 1320 ش , پيدايش و ظهور احزاب و تشكلهاى سياسى به معناى كنونى
آن , به اندكى پيش از نهضت مشروطيت ايران و سپس به سالهاى نخستين آن
باز ميگردد.

در آستانه شكل گيرى مشروطه خواهى , سازمانهاى سياسى و در عين
حال
غالبا مخفى و يا در زير پوششهاى غير سياسى متعددى پيدا شدند كه هدف
عمده
آنها نفى استبداد و برانگيختن مردم على مستبدين و در نهايت اصلاحات
اجتماعى
و خروج از انحطاط و عقب ماندگى بود, و دست كم چنين ادعايى در ميان
بود.

گفته شده است كه سيد جمال الدين اسد آبادى (1254 ـ 1314 ق ) نخستين
كسى است كه
در جريان آخرين سفرش به ايران يك انجمن مخفى ايجاد كرد.

اما
از اين احتمال
بگذريم , بى گمان تشكيل انجمن ماسونى (فراموشخانه ) ميرزا ملكم
خان
(1249 ـ 1326 ق ) اولين تشكل ماهيتا سياسى و مؤثر پيش از مشروطيت است
كه بعدها
به تقليد از آن , محفل ميرزا عباسقليخان آدميت پديد آمد و در دوران
مشروطيت و
مجلس اول نقش مهمى ايفا كرد.

آدميت مجمع خود را حزب الله
ناميد.

در ذيحجه 1322
ق انجمن مخفى ديگرى به وسيله آية الله سيد محمد
طباطبايى مجتهد (1257 ق ـ 1299 ش ) با هدف سياسى تأ سيس شد كه اعضاى آن
را فدايى
ميگفتند و خواهان عدالتخانه و مجلس بود.

در محرم همان سال
انجمن ملى
مخفى با رهبرى حجة الاسلام ملك المتكلمين (1277 ـ 1326 ق ) خطيب
مشهور
پديد آمد.

صور اسرافيل (م 1326 ق ) مدير روزنامه صور اسرافيل , محمد رضا
مساوات (مدير روزنامه مساوات ), سيد جمال واعظ اصفهانى (1279 ـ 1326 ق ),
يحيى دولت آبادى (م 1318 ش ) حاجى سياح (1252 ـ 1344 ق ) و شمارى از مجتهدان
برجسته ,
كارمندان دولت و حتى يك نفر زرتشتى نيز در آن انجمن عضويت داشتند.

در 1324 ق طباطبايى
دست به تأ سيس انجمن مخفى ثانى زد.

البته اين انجمن
يك شاخه
علنى داشت و يك شاخه مخفى و روزنامه كوكب درى را انتشار
ميداد.

در اين ميان
مهمترين تشكل سياسى كميته انقلاب بود كه در همان سال
1324
ق (احتمالا در روزهاى پيروزى مشروطيت و تأ سيس مجلس اول ) بنياد نهاده
شد.

برخى احتمال
داده اند كه كميته انقلاب شعبه اى از اجتماعيون عاميون بود
كه توسط
حيدرخان عمو اوغلى (م 1340 ق ) تشكيل شده بود.

و بعضى گفته اند كه
اين كميته
به وسيله انجمن ملى تشكيل شد.

از بنيانگذاران اصلى و مرامنامه
آنها
اطلاعى در دست نيست .

در بين اعضاى اين كميته عده اى تحصيل كرده و
روشنفكر وجود داشت .

ميرزا حسين خان اديب سميعى از گيلان با آن همكارى
ميكرد.

ميرزا داوود خان على آبادى و سيد جليل اردبيلى نيز در كميته فعال
بودند.

ظاهرا علت مخفى بودن كميته انقلاب از يك سو ماهيت انقلابى و
تندروانه
آن بود و از سوى ديگر ارتباط آن با سوسيال دموكراسى روسيه و طبعا
بيم
از دولت بود.

اين انجمن ها بيترديد در پيروزى مشروطيت نقش داشتند.

پس
از پيروزى مشروطيت در 1324 ق , انجمنهاى مختلف با اهداف گوناگون و
با
گرايشهاى فكرى و سياسى و اجتماعى شديدا متنوع ظاهر شدند و از نفوذ
اجتماعى
كم و بيش مهمى برخوردار بودند.

بسيارى از اينان مدعى بودند كه به
قصد
دفاع از مشروطيت و مجلس اول و آزادى تشكيل شده اند.

اين انجمنها, با
انجمنهاى
مخفى كه قبلا تشكيل شده بود, متفاوت بود.

يكى از تفاوتها اين بود
كه تا حدى مشابه و داراى امكانات احزاب سياسى بودند و نقش حزب سياسى را
در دموراسى
پارلمانى ايفا كردند.

مهمترين گروه سياسى كه عملا در مجلس اول به
صورت يك حزب
سياسى ظاهر شدند, آزاديخواهان بودند كه دموكرات هم
گفته ميشدند.

به طور كلى برنامه و خطوط فكرى و اصلاحى آزاديخواهان در مجلس ,
عمدتا منطبق با
برنامه اجتماعيون عاميون [= سوسيال دموكراتها] بود.

هرچند
تاريخ
تأ سيس اجتماعيون دقيقا روشن نيست ولى سالها پيش از مشروطه و به
گفته اى
سال 1323 ق در ايران و بويژه در تهران و مناطق شمالى ايران به طور
مخفى
فعاليت ميكرد و گروهى از روشنفكران و آزاديخواهان را جذب كرده بود.

اولين
برنامه آشكار اجتماعيون در مشهد انتشهار يافت كه ظاهرا با تلاش حيدر
خان در 1325 ق صورت گرفت .

هرچند اين گروه آشكارا خود را سوسيال دموكرات
ميناميدند و
از حزب سوسياليستى همت باكو الهام و حتى دستور ميگرفت , اما
در عين حال
در برنامه مشهد خود تصريح ميكند كه قوانين بايد منطبق با اسلام
باشد, البته
نبايد قوانين دوگانه باشد.

بعضى شرعى و برخى عرفى .

آنان در همان
برنامه
اعلام ميكنند كه هدف مقدس مجاهدين پيشرفت اسلام است .

ميتوان گفت
كه آزاديخواهان
مجلس اول , همان پيروان و اثر پذيرفتگان از سوسيال دموكراتها
بودند
كه به طور عملى با هم همكارى داشتند.

از اين رو گفته شده است كه
آزاديخواهان را نميتوان يك حزب ناميد, چون نه وحدت و نظم يك حزب را
داشتند
و نه تشكيلات آن را.

اين گروه انقلابيون مجلس بودند كه البته در
اقليت بودند و لذا غالبا فعاليت شان در خارج از مجلس بود.

به گفته سيد
حسن
تقى زاده بعضى از وكلاى آذربايجان (از جمله خود تقى زاده ) و شمارى از
جاهاى ديگر از آزاديخواهان بودند و رهبرى آن ابتدا با سعدالدوله و سپس با
تقى زاده بود.

صور اسرافيل و مساوات دو روزنامه تندرو آن روزگار,
وابسته
به آزاديخواهان بود.

در نقطه مقابل آزاديخواهان , معتدلها بودند كه
در موارد زيادى باهم اختلاف داشتند.

در كشاكش مبارزه با محمد على شاه در
مشهد
انجمن سعادت بوجود آمد كه در ارتباط با انجمن سعادت اسلامبول و
آزاديخواهان
باكو بود.

جمعى از طلاب , دولتيان , تجار و كسبه در آن گرد آمده
بودند.

پس از آنكه مجلس اول بسته شد, در دوران استبداد صغير انجمنهايى
در خارج و داخل تشكيل شدند كه هدف شان مبارزه با استبداد و حمايت از
مشروطيت بود, مانند: انجمن تبريز, كميته ستار رشت و انجمن سعادت در
تركيه .

پس از فتح تهران در رجب 1327 ق و تشكيل مجلس دوم , دو حزب ظاهر
شدند كه نامهاى مختلف
يافتند: يكى انقلابى و ديگرى اعتدالى و يا
دموكرات عاميون
و اجتماعيون اعتداليون .

دموكراتها كه سوسياليست و
انقلابى
بودند و در ادامه اجتماعيون عاميون پديد آمده بودند, به صورت يك
حزب رسمى در آمد.

در عين حال اين حزب مايل بود كه رابطه اش با انقلابيون
گذشته
فراموش شود.

از اين رو, عنوان اجتماعيون [= سوسياليست ] را از
نام
خود حذف كرد, نام ديگر اين حزب حزب انقلاب بود.

رهبرى آن حزب در
مجلس
دوم با تقى زاده بود.

دموكراتها خواهان حكومتى ملى و قوى و مجلسى
قدرتمند
و داراى برنامه اى سوسياليستى بود.

تدوين كنندگان حزب , كوشيدند
كه
افكار دموكراتيك و سوسياليستى خود را با مبانى و آموزشهاى سياسى و
اقتصادى
دينى توجيه كنند.

اما درعين حال افكار آنان و هويت دينى شان زير
سؤال بود.

اين در حالى بود كه تعدادى از روحانيان نسبتا سرشناس عضو
حزب
دموكرات بودند كه ميتوان به صدر العلما, شيخ ابراهيم زنجانى , شيخ
محمد
خيابانى و شيخ على دهخوارقانى اشاره كرد.

دموكراتها از روزنامه هاى
مختلف براى
نشر افكار خود سود ميجست , اما در 1328 ق روزنامه ايران نو
ارگان حزب شد.

اين حزب در مجلس دوم در اقليت بود.

اما حزب ديگرى كه
در مجلس
دوم اكثريت داشت , حزب اجتماعيون اعتداليون بود.

در واقع اين
حزب ادامه همان اعتدالى ها و محافظ كاران مجلس بود.

ظاهرا تأ سيس اين
حزب , دليلى جز مقابله و مخالفت با حزب دموكرات نداشت .

و لذا برنامه اى
كه تهيه كرده بودند, بيشتر در پاسخ به حملات آنان بود.

اعضاى اصلى و
پيشوايان
اعتداليون از اعيان و روحانيون نامدار و شخصيته هاى محافظ كار بود
كه
ميتوان به سيد محمد صادق طباطبايى , معاضد الملك , معاضد السلطنه ,
شاهزاده
اسدالله ميرزا, سيد نصرالله اخوى و امام جمعه خويى اشاره كرد.

اين
حزب , از سياستمدارانى چون سپهدار, سردار محيى , فرمانفرما, ناصرالملك
و عالمانى
چون سيد محمد طباطبايى و سيد عبدالله بهبهانى برخوردار بود.

در مجلس دوم , همواره بين دموكراتها و اعتداليها رقابت و اختلاف بود.

اين گروه
نيز از نشرياتى براى تبليغ افكار خود استفاده ميكردند كه مهمترين
آنها روزنامه
مجلس و وقت بود.

البته پس از فتح تهران , احزاب گمنام
ديگرى چون اصلاحيون عاميون ,
اجتماعيون انقلابيون و سوسيال دموكرات
هم ياد
شده است كه نه وكيلى در مجلس دوم داشتند و نه نقشى اجتماعى ايفا
كردند.

ولى بايد
به يكى از مهمترين آنها اشاره كرد و آن حزب اتفاق و ترقى
است .

به گفته روزنامه استقلال ارگان اين حزب , پنج ماه پيش از فتح
تهران ,
اتفاق و ترقى را در تهران , با كيمته مقدس ستار تشكيل دادند, و
چون
تعداد انجمن هاى مخفى در مجلس اول باعث اشكال بسيار شده بود, تصميم
گرفته شد
كه تمامى اينگونه تشكيلات مخفى را متحد كنند و هريك نماينده اى
مأ مور كميته
مركزى اتفاق و ترقى نمايند.

يكى از كميته هاى معروف اتفاق و
ترقى , كميته
جهانگير بود كه در تهران تشكيل شد.

بعد از فتح تهران , حزب
شروع به تأ سيس شعب ولايات كرد.

مستعان الملك در خارج از مجلس رئيس حزب
بود.

اين حزب در مجلس دوم چهار نماينده داشت (مرامنامه حزب : نظام
مافى , 235
ـ 236).

حزب كوچك ديگرى وجود داشت كه ترقى خواهان ايران نام
داشت و
روزنامه جنوب ارگان آن بود.

از احزاب سياسى قابل توجهى كه در
آن مقطع (حدود 1329 ق ) تشكيل شد اتحاد اسلام است .

پس از بازگشت
تبعيديهاى
ناصرالملك از قم به تهران دو نفر از داعيان ترك وارد تهران
شدند و با يارى دموكراتها اتحاد اسلام را بنياد نهادند.

سيد محمد رضا
مساوات از مؤسسان اين حزب شد.

ميرزا كوچك خان نيز كه تا آن زمان با
سردار محيى و با اعتداليون بود, به اتحاد اسلام پيوست .

وى با عقيده اتحاد
اسلام به
گيلان رفت و در جنگ بين الملل اول تشكيلاتى در شهر و جنگل به نام
اتحاد اسلام
راه انداخت .

كسانى چون سليمان ميرزا اسكندرى , سيد يحيى ندامانى
(ناصر
الاسلام ), ميرزا طاهر تنكابنى , سيد حسن مدرس و اديب السلطنه سميعى
عضويت
اين سازمان را پذيرفته و در پيشرفت اهداف آن فعالانه شركت كردند.

گفته
ميشد كه مركز فعاليت اتحاد اسلام در اسلامبول بود و از كسانى چون سيد
جمالالدين
اسدآبادى , سيد عبدالرحمان كواكبى (1265 ـ 1320 ق ), شيخ محمد عبده
(1266 ـ 1323 ق ) و رشيد رضا (م 1354 ق ) تأ سيس شده بود.

هدف آن گردآوردن
عموم مسلمانان
زير لواى واحد مانند عصر خلفاى راشدين به منظور مبارزه با
استعمار
و ايجاد يك وزنه سياسى جهانى براى دنياى اسلام بود.

در مجلس سوم
نيز
دو حزب دموكرات و اعتدالى وجود داشتند و در برابر هم عمل ميكردند.

اما
اين بار
دسته اى از اعتداليون از آن جدا شده به دموكراتها پيوستند و دموكراتها
اكثريت
پيدا كردند.

ولى با شروع جنگ جهانى اول و دخالت بيگانگان اوضاع
سياسى
ايران آشفته شد و مجلس فرو پاشيد, دموكراتها و اعتداليها هركدام حزب
خود را منحل كرده به هوادارى متحدين (آلمان و دوستانش ) از تهران هجرت
كرده
به قم و از آنجا به عثمانى رفتند.

در مجلس چهارم چند حزب وجود داشتند
و كم و بيش
فعال بودند.

مهمترين آنها حزب اصلاح طلبان بود كه با رهبرى
سيد حسن مدرس (1286 ق ـ 1316 ش ) شكل گرفت .

هرچند در مجلس چهارم , اكثريت و
اقليت
نوسان داشت و رأ ى تغيير ميكرد اما غالبا اكثريت با اصلاح طلبان بود.

البته اصلاح
طلبان تركيبى بود از دموكراتها و اعتدالى ها و منفردين كه در واقع
با هم
ائتلاف كرده بودند.

دموكراتها در اين دوره ضعيف شده و به صورت يك
اقليت
در آمده بودند.

علت اصلى ضعف آنها آن بود كه عده اى از اين گروه با
برخى
از رهبران اعتدالى قديم متحد و مؤتلف شده حزب تازه اى به نام حزب
سوسياليست
پى افكندند.

مؤسسان اين حزب سليمان ميرزا (از رهبران دموكرات )
و ميرزا محمد صادق طباطبايى (از رهبران اعتدال ) بودند.

دموكراتهاى
انشعابى به عنوان دموكراتهاى ضد تشكيلى شهرت يافتند.

در اواخر
مجلس چهارم , نشرياتى چون كار, پيكار, طوفان , شفق سرخ , ستاره ايران
و اقدام ,
سخنان جريان چپ (سوسياليستها) را منتشر ميساختند.

اين دوره مجلس
در
حالى به پايان رسيد كه سوسياليست ها در اكثريت بودند و اصلاح طلبان و
دموكراتها در اقليت قرار داشتند.

مجلس پنجم در 22 بهمن 1302 ش در زمان
نخست وزيرى سردار سپه افتتاح شد.

اكثريت مجلس با حزب تجدد بود كه
پرداخته
سردار سپه بود و ابتدا دموكرات مستقل نام داشت .

همين حزب بود
كه در
آغاز به اشاره سردار سپه مسئله جمهورى را مطرح ساخت و ماجراهاى
بسيارى در مجلس پنجم آفريد و سرانجام در 19 آبان 1304 ماده واحده تغيير
سلطنت را به تصويب رساند و راه سلطنت رضاشاه را هموار كرد.

البته پس از
ماجراهاى
تغيير سلطنت اكثريت تجدد فرو پاشيد و به چند فراكسيون منقسم
گرديد
كه عبارت بودند از: تجدد, قيام آزاديخواه , مليون , تكامل .

روزنامه هاى
ايران , تجدد, ميهن , ناهيد, وطن كوشش , گلشن و شفق سرخ طرفدار حزب تجدد
و سردار سپه بودند.

اصلاح طلبان مجلس چهارم به رهبرى مدرس در اين مجلس ,
در
اقليت ضعيفى بودند, هرچند كه شخصيت مدرس تا حدودى اين ضعف را جبران
ميكرد.

اين اقليت با تغيير سلطنت مخالفت آشكار كرد.

در مرداد 1303 ش
سردار
سپه به وسيله همين اقليت استيضاح شد.

روزنامه هاى قانون , سياست ,
سياست اسلامى , شهاب , نسيم صبا و نوبهار ناشر افكار اصلاح طلبان بود.

اقليت ديگر مجلس پنجم , سوسياليست ها بودند.

اعضاى اين حزب , از اصلاح
طلبان
نيز كمتر بودند.

سليمان ميرزا همچنان ليدر اين حزب بود.

در اوايل
كار مجلس , سوسياليستها با تدين و تجدد همدست بوده و از سردار سپه حمايت
ميكردند.

يكى از عوامل مهم به قدرت رسيدن رضا شاه , چپ روى فراوان
سوسياليستها بود.

پس از انتخابات مجلس ششم و استقرار ديكتاتورى مطلق ,
احزاب سياسى
قديمى فرو پاشيدند و ديگرحزبى تشكيل نشد.

فقط چند فراكسيون
در اوايل اين دوره وجود داشت كه عبارت بودند از: اقتصاد, آزاد, راديكال ,
مستقل
و منفردين كه عبارت بود از مدرس و دكتر مصدق .

در مجلس هفتم , يك
فراكسيون
وجود داشت كه عبارت بود از فراكسيون ترقى .

يك اقليت هم بود
كه دو
عضو داشت : فرخى يزدى (1265 ـ 1318 ق ) و محمود طلوع نماينده لاهيجان .

از مجلس ششم به بعد تا 1320 به دليل حاكميت مطلق ديكتاتورى , تقريبا
تمامى فعاليتهاى
سياسى و حزبى تعطيل شد و جز يك گروه ماركسيستى مخفى هيچ
گروه يا حزب سياسى پديد نيامد.

2) 1320 ـ 1332 ش در شهريور ماه 1320 ش , رضاشاه (م 1323 ش ) به وسيله
متفقين
از سلطنت بركنار شد و محمد رضا وليعهدش به سلطنت ايران گمارده
شد.

با فروپاشى ديكتاتورى بيست ساله , فضاى سياسى كشور تا حدودى باز شد.

به
مقتضاى
احوال آن دوران , احزاب و گروههاى سياسى بسيارى پديد آمدند كه برخى
از آنها
مهم بودند و در تحولات اجتماعى و سياسى دهه هاى اخير ايران نقش قابل
توجهى بازى
كردند.

نخستين حزبى كه در اين مقطع تأ سيس شد, حزب توده ايران
بود كه در تاريخ هفتم مهرماه 1320 ش در تهران تشكيل شد.

اين حزب با شركت
عده اى از
كمونيست ها, سوسيال دموكراتها, ضد فاشيستها [= آلمان ها] و مخالفان
ديكتاتورى
رضا شاه و خواستاران آزاديهاى دموكراتيك كه هسته مركزى آنها را
دسته 53
نفر دكتر ارانى تشكيل ميداد, پديد آمد.

با وجود اينكه گردانندگان
اين
حزب كمونيست بودند, اما نظرشان را در باب دين و مذهب مسكوت گذاشتند.

گاه
نيز افكار خود را سازگار با اسلام و مسلمانان قلمداد ميكردند.

اين حزب
در 1325
ش اعلام كرد: حزب توده ايران حامى جدى تعاليم مقدس اسلام است .

از اين رو,
در سالهاى نخستين تأ سيس آن , بسيارى از مسلمانان (و حتى گاه تنى چند
از روحانيون )
به آن گرويده و يا تمايل نشان دادند.

حزب توده سهم مهمى در
تحولات 1320 تا 1332 داشت .

در همين سال , آزاديخواهان تبريز جمعيتى به نام
جمعيت آذربايجان
تشكيل دادند و روزنامه اى به عنوان آذربايجان نشر دادند
كه ارگان جمعيت بود و به زبان فارسى و تركى منتشر ميشد.

اين
جمعيت كانون هنر پيشگان را تشكيل داد.

اما اين جمعيت
فقط شش ماه ادامه
پيدا كرد.

در 1323 سيد ضياءالدين طباطبايى حزب اراده ملى
را تأ سيس كرد.

گفته شده است , اين حزب , مطابق با سياست انگلستان تشكيل
شد.

اراده
ملى , در طول دوران فعاليت خود, همواره عليه احزاب ديگر (از جمله
حزب توده ) عمل ميكرد.

روز دوازدهم شهريور ماه 1324 فرقه دموكرات
آذربايجان
به رهبرى سيد جعفر پيشه ورى با انتشار بيانيه اى موجوديت و تأ سيس
خود را رسما اعلام كرد.

اين گروه كه فعاليت خود را با ادعاى مبارزه با
استبداد
و تأ مين آزادى آغاز كرد, سرانجام به تشكيل دولت مستقلى در آذربايجان
رسيد.

حزب دموكرات آذربايجان , ساخته و پرداخته شوروى و هدف آن خوددارى
شوروى ,
خروج از ايران و اعمال فشار بر دولت براى گرفتن امتياز نفت بود.

پس از حدود يك سال كشمكش بين فرقه و دولت ايران از يك سو و فشار
بين المللى
به شوروى از سوى ديگر, دولت به آذربايجان نيروى نظامى فرستاد
و در نتيجه در 21 آذر 1325 دولت پيشه ورى سقوط كرد.

اندكى پس از تأ سيس
فرقه آذربايجان , فرقه دموكرات كردستان به رهبرى محمد سيف قاضى و صدر
قاضى
در مهاباد پديد آمد و در آبان ماه 1324 نخستين كنگره خود را در مهاباد
منعقد كرد.

در آذر ماه حكومت ملى كردستان اعلام شد.

اين
گروه
و حكومت آن نيز با مساعدت و پشتيبانى مادى و معنوى دولت شوروى
صورت گرفت .

در عين حال قاضى مسلمان بود.

در اواخر 1325 حكومت و فرقه
كردستان
به وسيله دولت ايران فرو پاشيد و محمد قاضى و صدر قاضى در مهاباد
اعدام شدند.

جمعيت فدائيان اسلام از سال 1324 به رهبرى سيد مجتبى نواب
صفوى (1303 ـ 1334 ش ) فعاليتش را آغاز كرد و با ترور سيد احمد كسروى در
20 اسفند ماه 1324 ش شهرت پيدا كرد.

پس از آن از سالهاى 1327 ش به
بعد
نقش مهم و برجسته اى در تحولات سياسى و نهضت ملى ايفا كرد (فدائيان
اسلام ).

در فروردين ماه 1325 قوام السلطنه (1249 ـ 1334 ش ) نخست وزير
تشكيل
حزب دموكرات ايران را اعلام كرد.

گفته شد كه هدف آن ايجاد
اتحاد و يگانگى
حقيقى ميان عموم آزاديخواهان و اجراى سريع اصلاحات است .

اين
حزب در تاريخ كشور, اولين حزبى بود كه بر خلاف اصول و مبانى حزبى در
تمام
جهان از بالا تشكيل ميشد و در ايجاد آن از قدرت دولتى استفاده ميگرديد.

اتحاديه عشاير
خوزستان و ايل بختيارى اعلام كردند كه عضويت حزب قوام
را
پذيرفته اند.

وقتى كه در آذرماه 1326 ش دولت قوام سقوط كرد, حزب دولتى
او
نيز ساقط شد.

از سال 1325 حزب ايران , كه احتمالا از سالهاى 1321 ش
به بعد فعال شده بود, نقش فعالترى به عهده گرفت .

حزب ايران در مبارزات
ضد استعمارى شركت كرد و گرايش فكرى آن تقريبا سوسيال دموكراسى بود.

اكثريت
اعضاى حزب را دانشگاهيان و روشنفكران ملى تشكيل ميدادند.

از
احزابى كه در سالهاى پس از 1325 ش شكل گرفت و در 1327 ـ 1328 ش عنوانى
پيدا كرد و
فعال شد, نهضت خداپرستان سوسياليست است .

اين گروه كه عمدتا
از
جوانان مسلمان و مبارز و نوانديش سالهاى پس از 1320 ش تشكيل ميشد,
به
رهبرى دكتر محمد نخشب تأ سيس شد.

طرز تفكر اصلى آنان سوسياليسم بر
بنياد
خداپرستى و توحيد بود.

اين نهضت كه گرايش شديد ملى داشت , پس از
تشكيل جبهه ملى
به آن پيوست و با حزب ايران ائتلاف تشكيلاتى كرد ولى
پس از
آن , از آن جدا شد و جمعيت آزادى مردم ايران را بنياد نهاد.

اين
جمعيت
پس از كودتاى 1332 ش به حزب مردم ايران تبديل گرديد.

حزب قابل
توجه ديگرى
كه در دى ماه 1326 ش پديد آمد جمعيت سوسياليست توده ايران
است كه جمعى از اعضاى
اصلى حزب توده ايران , كه اصلاح طلبان خوانده ميشدند,
با رهبرى خليل ملكى , از آن حزب جدا شدند.

ملكى و هوادارانش به اتفاق
دكتر
مظفر بقايى حزب زحمتكشان ملت ايران را تأ سيس كردند.

اما پس از
آنكه بقايى
از نهضت ملى جدا شد, خليل ملكى با عنوان حزب زحمتكشان ملت
ايران
(نيروى سوم ) به راه خود ادامه داد.

اين جمعيت سالها پس از آن نيز
فعاليت كرد اما دچار
انشعابها و تحولاتى گرديد.

كانون نشر حقايق اسلامى مشهد
نيز
يكى از مراكزى بود كه در 1324 ش به وسيله محمد تقى شريعتى مزينانى
(1286 ـ 1366 ش ) تأ سيس شد.

اين كانون ضمن پرداختن به تبليغات و تعليمات
دينى به جوانان ,
فعاليت سياسى هم ميكرد.

بويژه در سالهاى نهضت ملى , شريعتى
و ديگر
اعضاى كانون در مشهد از فعالان سياسى بودند و از حكومت دكتر مصدق
حمايت
ميكردند ( كانون نشر حقايق اسلامى مشهد).

اما مهمترين جمعيت
سياسى كه
در آن مقطع پديد آمد, جبهه ملى ايران است .

در مهرماه 1328 ش
نوزده
تن از شخصيت هاى سياسى و ملى و دينى به عنوان اعتراض به انتخابات
در دربار
متحصن شدند.

يكى از نتايج پيش بينى نشده اين تحصن , تشكيل اين
جبهه بود كه به رهبرى دكتر محمد مصدق (1261 ـ 1346 ش ) صورت گرفت .

اين
جبهه
نقش زيادى در سياست ايران در آن روزگار بازى كرد.

چنانكه از عنوان
آن بر ميآيد, جبهه ملى يك حزب نبود, بلكه از احزاب مختلف آن دوران
بوجود آمده بود.

احزاب و دستجات تشكيل دهنده آن جبهه عبارت بودند از: حزب
ايران , سازمان نظارت بر انتخابات (به رهبرى دكتر بقايى ), حزب ملت ايران
بر بنياديان ايرانيست (به رهبرى پزشگپور), جمعيت آزادى مردم ايران (به
رهبرى
نخشب ), جمعيت فدائيان اسلام , مجمع مسلمانان مجاهد (به رهبرى شمس
قنات آبادى ).

در جبهه بازاريان , دانشگاهيان , فرهنگيان , كارگران و اتحاديه هاى
كارگرى ,
دهقانان كشور و برخى از شخصيت هاى منفرد نقش فعال داشتند ( جبهه
ملى ايران ).

3) 1332 ـ 1342 ش , پس از كودتاى مرداد ماه 1332 و سقوط حكومت
ملى دكتر
مصدق , به فعاليت رسمى و علنى تمامى احزاب و گروههاى سياسى پايان
داده
شد.

در عين حال مبارزات سياسى به طور مخفى و غير رسمى ادامه يافت .

نخستين واكنش در برابر
كودتا تشكيل نهضت مقاومت ملى ايران بود كه بلا فاصله
پس از كودتا
پديد آمد و با انتشار اطلاعيه نهضت ادامه دارد موجوديتش را
اعلام
كرد.

اين جريان با همت كسانى چون مهندس بازرگان و دكتر يدالله سحابى
حول محور
آية الله سيد رضا زنجانى شكل گرفت و به صورت يك جريان سياسى قابل
توجه
و مؤثر و داراى تشكيلات و نظم در آمد.

اكثريت احزاب و گروههاى سياسى
بازمانده دوران نضهت ملى و پيش از كودتا, به نوعى با نضهت مقاومت
همكارى
ميكردند.

عمده ترين فعاليت اين نهضت پخش اطلاعيه , ارسال نامه هاى
اعتراضى
به مقامات دولتى به مناسبت هاى مختلف , دعوت به اعتصاب و امثال
آنها بود.

نضهت تا سال 1336 ش نسبتا فعال بود و در برخى از شهرها مانند
مشهد شاخه هايى داشت ( نهضت مقاومت ملى ايران ).

پس از 1332 تا 1339 ش
احزاب سياسى (نهضت مقاومت ), فعاليت روشن و مشخصى نداشتند.

البته در 1336 ش به اشاره محمد رضا شاه حزب مردم به وسيله
امير اسدالله
علم و حزب مليون به رياست دكتر اقبال بوجود آمدند كه اولى
حزب اقليت بود و دومى حزب اكثريت و در مجلس نوزدهم اكثريت نمايندگان
از
حزب اقبال بود.

ولى اين دو حزب دولتى نقشى در ميان مردم و سهمى در
سياست و تحولات نداشتند.

در 1338 ـ 1339 ش شرايط داخلى و فشارهاى خارجى
موجب
شد كه رژيم به شكلى تن به فضاى باز سياسى بدهد و در نتيجه احزاب گذشته
به نوعى
تجديد سازمان كنند و آماده فعاليت سياسى شوند.

رهبران جبهه ملى كه
در اين
سالها خاموش بودند, اقدام به بازسازى جبهه كردند كه به جبهه ملى
دوم شهرت پيدا كرد.

احزاب تشكيل دهنده جبهه دوم عبارت بودند از: حزب
ايران , حزب ملت ايران , حزب مردم ايران , و حزب سوسياليست .

جبهه دوم از
پذيرفتن برخى از احزاب خوددارى كرد و اين امر, كه با مخالفت دكتر مصدق
نيز
مواجه شد, موجب اختلافات داخلى و تضعيف جبهه دوم را فراهم كرد.

رژيم
شاه نيز جبهه را جدى نگرفت و به آن اجازه فعاليت و حتى اجازه شركت در
انتخابات دوره بيستم مجلس شوراى ملى را نداد.

در نتيجه پس از چهل و پنج ماه فعاليت (از تير ماه 1339 تا
ارديبهشت , 1343 ش ) و دستگيرى برخى از رهبران در ارديبهشت 1341 ش جبهه
فرو پاشيد.

مجلس بيستم نيز در اختيار دو حزب دولتى حزب مردم و حزب
مليون بود.

حزب ديگرى كه در اين زمان شكل گرفت .

نهضت آزادى ايران بود.

اين حزب در ارديبهشت 1340 تأ سيس شد.

بانيان نهضت مهندس بازرگان , دكتر
يدالله
سحابى و آية الله سيد محمود طالقانى (1329 ـ 1358 ش ) بودند.

به گفته
بازرگان
نهضت آزادى ايران , به عنوان اولين حزب سياسى بود كه بنا به
وظيفه دينى
و با ايدئولوژى منطبق و مأ خوذ از اسلام پديد آمد (انقلاب ايران
در دو حركت , 19).

در واقع پديد آورندگان نهضت آزادى , جناح مذهبى نهضت
ملى
و جبهه ملى بودند كه پس از كودتا نهضت مقاومت ملى را نيز بنياد
نهادند.

نهضت آزادى , بعدها در داخل و خارج از كشور به فعاليتش ادامه داد
و در دوران انقلاب و پس از آن نقش برجسته اى ايفا كرد ( نهضت آزادى
ايران ).

قابل ذكر است كه در سالهاى 1336 به بعد جريان اسلامى نوينى شكل
گرفت كه انگيزه
و ماهيت سياسى داشت و آن جريان تأ سيس انجمنهاى اسلامى
در
مدارس و دانشگاهها و برخى جاهاى فرهنگى ديگر بود.

اين انجمنهاى در
1339 ـ 1340 ش فراوان و برجسته شدند و در فعاليتهاى سياسى نقش قابل
توجهى
بازى كردند.

در ارديبهشت ماه 1340 كنگره اى در تهران از انجمنهاى
اسلامى مهندسين ,
پزشكان , دانشجويان , معلمين , انجمن تبليغات اسلامى , كانون
نشر
حقايق اسلامى مشهد و كانون توحيد (جمعا 13 گروه تهران و شهرستانها)
و عده اى
از شخصيت هاى روحانى روشنفكر و آزاده از قبيل علامه طباطبايى ,
طالقانى
و غيره تشكيل گرديد و سال بعد با 17 گروه تجديد شد.

مراجع تقليد
مانند آية الله
ميلانى و شريعتمدارى پيام و نماينده فرستادند (انقلاب ايران
در دو حركت , 20-21).

افزون بر شخصيتهاى ياد شده آية الله مرتضى مطهرى
(1298-1358
ش ) نقش مهمى در اين انجمن ها ايفا كرد.

در واقع اين حركت به
وسيله عالمان
روشنفكر و روشنفكران مسلمان دانشگاهها تأ سيس و رهبرى شد و
لذا مظهرى
از وحدت حوزه و دانشگاه تلقى ميشد.

اعضاى جوان نهضت آزادى
و بعد
از آن سازمان مجاهدين خلق غالبا از درون همين انجمنها بيرون آمدند.

4) 1342 - 1356 ش , با سركوب قيام 15 خرداد 1342 ش , به فعاليت سياسى
احزاب و دستجات سياسى پايان داده شد و رژيم محمد رضا شاه بار ديگر به
تعطيل فعاليت سياسى و حزبى فرمان داد.

پيش از حادثه 15 خرداد در بهمن
1341 ش رهبران جبهه ملى دوم و نهضت آزادى ايران دستگير شده بودند.

در
اواسط 1342
ش اعضاى جبهه آزاد شدند ولى رهبران نهضت آزادى در زندان ماندند
و در 1342 - 1343 ش محاكمه شده و به زندانهاى طويل المدة محكوم شدند.

بدين ترتيب فعاليت احزاب و مبارزات سياسى قانونى به نقطه پايان خود
رسيد.

با تبعيد آية الله خمينى (1320 ق - 1368 ش ) در 1343 ش از ايران به
تركيه , فعاليت سياسى روحانيت , كه از اواسط 1341 ش آغاز شده بود, نيز
خاموش
گرديد.

در اين زمان , اكثر سياسيون بويژه جوانان و روشنفكران به اين
نتيجه
رسيدند كه ديگر نميتوان به فعاليت قانونى و مبارزه سياسى اميد
داشت .

از اين رو, گروههايى به فعاليت مسلحانه و قهرآميز روى آوردند.

از
نخستين گروههايى
كه به مبارزه قهرآميز گرايش پيدا كرد هيئت هاى مؤتلفه
اسلامى بود كه پس از 15 خرداد از تركيب شش هيئت مذهبى تشكيل شد و در
1343 ش حسنعلى منصور نخست وزير را ترور كرد.

بنيادگذاران آن كه عبارت
بودند
از مهدى عراقى , صادق امانى , حبيب الله عسگراولادى , اسدالله لاجوردى
و چند
تن ديگر, عمدتا تحت تأ ثير انديشه هاى دينى و سياسى نواب صفوى و
فدائيان
اسلام قرار داشتند.

آنان مسلمان معتقد و تابع روحانيت و مرجعيت
دينى
بودند و از آرمان حكومت اسلامى دفاع ميكردند.

تعدادى از افراد اين
گروه در ارتباط با ترور منصور بازداشت شدند و تنى چند از آنان اعدام و
بقيه
به زندان محكوم شدند ( هيئت هاى مؤتلفه اسلامى ).

از گروههاى ديگر
كه با هدف
مبارزه مسلحانه تأ سيس شد, حزب ملل اسلامى است كه به گفته اى
در 1340 ش به رهبرى سيد محمد كاظم موسوى بجنوردى بوجود آمد.

اما پيش از
آنكه
وارد عمل شوند در 1344 ش 55 تن از كادرهاى آن , كه جملگى جوان بودند,
دستگير و به زندان افتادند.

اين حزب با وجود اعتقادات شيعى , معتقد به
وحدت
ملل اسلامى اعم از شيعه و سنى بودند.

آرمان حزب , تأ سيس حكومت اسلامى
بود.

در 1343 ش جبهه آزاديبخش ملى ايران (جاما) به رهبرى دكتر كاظم
سامى (1313 - 1367 ش ) و دكتر حبيب الله پيمان با مشى مسلحانه و با آرمان
دينى و
سوسياليستى پديد آمد.

اين جبهه از حزب مردم ايران انشعاب كرد.

هنوز در تدارك مبارزه بودند كه در 1344 ش اعضاى رهبرى آن بازداشت و طى
محاكمه به زندان محكوم شدند ( جبهه آزاديبخش ملى ايران ).

مهمترين
سازمان اسلامى
كه در اين دوران تشكيل شد, سازمان مجاهدين خلق بود كه در
شهريور ماه 1344 ش به وسيله سه تن از جوانان عضو نهضت آزادى : محمد
حنيف نژاد (1317 - 1351 ش ), سعيد محسن (1318 ـ 1351 ش ) و على اصغر بديع
زادگان (1317 ـ 1351 ش ) بنياد نهاده شد.

اين سازمان از بدو تأ سيس تا
1350 ش براى
تدوين ايدئولوژى در تربيت فكرى و نظامى كادرها و تهيه مقدمات
مبارزه قهرآميز تلاش ميكرد, اما از آن سال به بعد, وارد عمليات رزمى و
درگيرى با رژيم شد.

ولى در شهريور ماه 1350 ش 69 تن از اعضاى آن دستگير
شدند
و پس از چندى طى محاكمه اى 9 تن (از جمله سه تن مؤسس ) به اعدام محكوم
گرديدند.

هرچند سازمان در آستانه آمادگى آسيب جدى ديد اما با سازماندهى
مجدد,
مبارزه انقلابى ادامه يافت .

ايدلوئوژى سازمان , اسلام انقلابى و ضد
استثمار
و ضد امپرياليسم بود.

و البته از آموزشهاى ماركسيسم نيز در تحليل
اجتماعى و اقتصادى استفاده ميشد.

در سالهاى پس از 1350 ش گروههاى كوچك
و
اسلامى نيز پديد آمدند كه به اقداماتى هم دست زدند مانند: گروه ابوذر
(در نهاوند),
گروه شيعيان راستين (در همدان ), گروه الله اكبر (در اصفهان ),
گروه
الفجر (در زندان قصر), گروه صف , گروه مهدويون , گروه موحدين و
حزب
الله .

در اين دوران گروههاى مختلف ماركسيستى نيز يكى پس از ديگرى
شكل گرفتند و
به مبارزه قهرآميز گرويدند كه مهمترين آنها سازمان چريكهاى
خلق
ايران بود كه در سال 1350 ش تشكيل شد و تا دوران انقلاب به مبارزه
ادامه داد.

از 1342 تا 1356 ش برخى تحركات سياسى و پارلمانى نيز در ايران
صورت گرفت , اما كارى از پيش نبرد.

در تابستان 1344 ش به درخواست دكتر
مصدق
جبهه ملى سوم با عضويت نهضت آزادى , حزب ملت ايران , حزب مردم
ايران ,
حزب سوسياليست خليل ملكى و سازمان دانشجويان جبهه ملى تشكيل شد
اما فقط
چند بيانيه صادر كرد و تعطيل شد.

البته در اين سالها حزب ايران
نوين
به رياست امير عباس هويدا نخست وزير (م 1358 ش ) و حزب مردم
كه هردو
دولتى بودند, و حزب پان ايرانيست وجود داشتند اما هيچ نقشى
به عنوان حزب سياسى نداشتند.

از اين رو در اسنفد ماه 1353 ش محمد رضاشاه
احزاب دولتى
را منحل كرد و حزب رستاخيز را به عنوان حزبى فراگير و واحد
تأ سيس كرد.

با اينكه اين حزب تا 1357 ش وجود داشت و ظاهرا قدرتمند بود
اما
اهداف اصلى آن تأ مين نگرديد و ناكام ماند.

مبارزات سياسى كه از سال
1342
ش در داخله كشور بكلى محدود و يا منكوب شده بود از آن به بعد به خارج
از كشور
منتقل شد و گروههاى مختلف ملى , دينى و ماركسيستى از كشورهاى
اروپايى ,
آمريكا و خاورميانه عربى به مبارزه سياسى عليه رژيم ايران دست زدند
و گاه
به طرق مختلف از سازمانهاى چريكى داخل نيز حمايت كردند.

مهمترين
اين تشكلها
عبارت بودند از: اتحاديه دانشجويان ايرانى در اروپا, كنفدراسيون
دانشجويان
ايرانى , سازمانهاى اروپايى جبهه ملى ايران , جامعه سوسياليستهاى
ايرانى
اروپا و انجمن هاى اسلامى دانشجويان ايرانى در اروپا و آمريكا.

در
مقاطعى
جبهه ملى نيز فعاليت داشت .

نهضت آزادى خارج از كشور و برخى از
اعضاى
آن نيز فعال بودند.

اين گروهها, با نشريات و برگزارى جلسات و تلاشهاى
تبليغى و
افشاگرانه در محافل بينالمللى , در بى اعتبار كردن رژيم در سطح جهانى
و سرانجام ظهور انقلاب در داخل نقش قابل توجهى بازى كردند.

5) 1356 - 22 بهمن , 1357 ش , با ظهور نخستين نشانه هاى انقلاب در 1356 ش ,
بار
ديگر فعاليت سياسى حزبى و قانونى آغاز شد.

شايد پيش درآمد اين مرحله
از فعاليت
سياسى داخلى كشور, نامه سرگشاده 53 صفحه اى على اصغر حاج سيد
جوادى بود كه در 27 بهمن ماه 1354 ش خطاب به نصرت الله معينيان رئيس
دفتر مخصوص
شاه , انتشار يافت .

اين نامه مفصل , كه بطور روشن سخنان شاه و
رژيم
او را به نقد كشيده بود, در جامعه آن روز ايران اثر فراوانى گذاشت و
سكوت سنگين دوازده ساله را شكست .

در سال 1355 ش فشار آمريكا بر شاه ,
موجب باز
شدن نسبى فضاى سياسى شد, اين زمينه ها, شورش عمومى بعدى را فراهم
كرد.

در ابان و آذر 1356 ش يكى از نويسندگان حزب توده , كه نقش رهبرى
حزب را هم داشت , پيشنهاد جبهه معترضه استبداد را داد.

در آبان همان سال
جبهه ملى چهارم
با پيشگامى دكتر شاهپور بختيار و با همكارى حزب ايران
(بختيار), حزب
ملت ايران (داريوش فروهر) و جبهه سوسياليست هاى نهضت
ملى (رضا
شايگان ) ظاهر شد.

در آن اوان حزب راديكال به وسيله رحمت الله
مقدم مراغه
اى اعلام موجوديت كرد.

در آذرماه جمعيت ايرانى طرفداران آزادى
و حقوق
بشر تشكيل شد.

هيئت اجرايى آن عبارت بودند از: مهندس بازرگان ,
احمد صدر حاج سيد جوادى (از نهضت آزادى ), حسن نزيه (از كانون وكلاء),
عبدالكريم لاهيجى (از جمعيت حقوقدانان ), على اصغر حاج سيد جوادى (از
نويسندگان ),
ناصر ميناچى , و مهندس رحمت الله مقدم مراغه اى .

اين جمعيت در
مقطع 56
- 57 ش محور فعاليتهاى سياسى احزاب و گروههاى سياسى و شخصيتهاى
منفرد
سياسى بود و نقش قابل توجهى در سست كردن اعتبار و اقتدار حكومت و
فراهم آوردن خيزش مردم در سال بعد داشت (اسناد و مرامنامه آن در كتاب
اسناد
نهضت آزادى ايران جلد نهم , دفتر دوم مندرج ميباشد).

كانون
نويسندگان
ايران نيز در آن اوان عملا به مثابه يك حزب سياسى عمل ميكرد.

كانون وكلا و جمعيت
حقوقدانان نيز نقش سياسى حزبى را عملا ايفا ميكردند.

در 1357 ش حزب توده و ديگر گروههاى ماركسيستى تجديد فعاليت كردند.

جنبش
به پيشگامى دكتر على اصغر حاج سيد جوادى به صورت يك گروه سياسى
شكل گرفت و
با انتشار نشريه جنبش به فعاليت سياسى پرداخت .

جاما
فعاليت
خود را از سر گرفت اما دكتر پيمان از آن فاصله گرفت و جنبش
مسلمانان
مبارز را تشكيل داد و جاما به رهبرى دكتر سامى فعاليت خود را
ادامه
داد.

مجاهدين خلق بار ديگر فعال شدند و شاخصه سياسى خود را تحت عنوان
جنبش ملى
مجاهدين بنياد نهادند.

روحانيت هرچند داراى حزب و گروه خاصى
نبود, اما روحانيت
مبارز تهران با پيشگامى عالمانى چون مرتضى مطهرى ,
سيد محمد حسينى بهشتى (1307 ـ 1360 ش ), عبدالكريم موسوى اردبيلى , على
اكبر هاشمى رفسنجانى , محمد رضا مهدوى كنى و محمد جواد باهنر (1312 -
1360 ق ) شكل گرفت و در سال 1357 ش به مثابه يك حزب سياسى فراگير مؤثر
در سطح كشور عمل كرد.

گروههاى
امت واحده , توحيدى خلق , فلاح , بدر,
موحدين , صف
و منصورون كه در ساليان پيش با مشى مسلحانه فعال بودند
سازمان
مجاهدين انقلاب اسلامى را در سال 1358 ش پديد آوردند.

فدائيان
اسلام و هيئت
هاى مؤتلفه نيز تجديد حيات كردند.

گروههاى كوچك ديگرى هم بودند
كه
نقشى در حيات سياسى جارى نداشتند.

لازم به ذكر است كه در دهه هاى اخير,
احزاب شيعى با عناوين مختلف و انگيزه هاى سياسى و انقلابى در برخى از
كشورهاى
ديگر پديد آمده اند و در صحنه سياست به فعاليت مشغول هستند.

به
عنوان نمونه ميتوان
به حركة المحرومين لبنان , كه با پيشگامى موسى صدر در
بيروت پديد آمد, و
شاخه هاى ديگر آن مانند امل و اخيرا حزب الله و يا
حزب
الدعوة در عراق و يا احزاب هشت گانه جهادى افغانستان اشاره كرد.

مهمترين اين سازمانها در ذيل عنوان خواهند آمد.

منابع :
پيدايش و تحول احزاب سياسى مشروطيت , منصوره اتحاديه نظام مافى ,
تاريخ احزاب سياسى ايران , ملك الشعراى بهار, جلد اول و دوم , تاريخ
بيست
و پنج ساله ايران (از كودتا تا انقلاب ), جلد اول و دوم , غلامرضا نجاتى ,
جنبش
ملى شدن صنعت نفت ايران , همو, گذشته چراغ راه آينده , صفحات متعدد,
انقلاب
ايران در دو حركت , مهدى بازرگان , تاريخ سياسى معاصر ايران , جلد دوم ,
سيد
جلال الدين مدنى , حديث مقاومت , اسناد نهضت مقاومت ملى , صفحاتى از
تاريخ
معاصر ايران , اسناد نهضت آزادى ايران , جلد نهم , دفتر دوم , سردار جنگل ,
ابراهيم
فخرائى , تاريخ بيدارى ايرانيان , ناظم الاسلام كرمانى , ايران و تاريخ
از كودتا
تا انقلاب , افراسيابى , مقاله نهضت خداپرستان سوسياليست , ابراهيم
يزدى در سومين
يادنامه دكتر كاظم سامى , هيئت هاى مؤتلفه اسلامى , بادامچيان ,
مبنائى ,
سيد مجتبى نواب صفوى ـ انديشه ها - مبارزات و شهادت او, سيد حسين
خوش نيت , انقلاب اسلامى ايران , دايرة المعارف تشيع , ج 2.

يوسفى اشكورى

/ 43