مقوله فمينيسم داراي آثار مثبت و منفي چندي، بوده است. از سويي فمينيستها نشان داده اند كه نوآور بوده اند. چه در قلمرو فلسفي و چه ايستار زنان و چه در ايستارهاي اجتماعي نسبت به زنان. در قلمرو ايدئولوژيك و علمي فمينيستها به افشاگري پرداخته اند و سعي در حذف ايدئولوژيهاي سياسي قديمي كرده اند... اصول موضوع مردم شناسي، تاريخ، روانشناسي، روانكاوي و جامعه شناسي مورد روشنگري و نقد فمينيستها قرار گرفت.(6)از سوي ديگر آمار تمام كشورهاي غربي مبين كاهش ازدواج و زاد و ولد و همچنين افزايش طلاق به خصوص از سوي زنان است. و اين نشانه آن است كه زنان همانند مادرانشان [به تعبير فمينيستها] عجولانه به ازدواج روي نمي آورند. آمار نشان مي دهد كه هرچه تحصيلات زنان بالا مي رود، كمتر ازدواج كرده و بيشتر طلاق مي گيرند. توسعه ازدواج آزاد، خانواده تك والديني، جستجوي زندگي عاشقانه بدون ازدواج، راههاي ديگري به جاي ازدواج سنتي هستند كه فمينيستها در نوشته ها و اعمال روزانه خود پيشنهاد كرده اند.(7)اسنادي كه توسط خود آنان منتشر مي شود و آماري كه فمينيستها خود ارائه مي دهند، وضع زشت و فجيع زنان را بازگو مي نمايد. در آمريكا كارگران زن يك كارخانه آرد آمريكايي روزنامه خاص خود را منتشر كردند و در آن راجع به مدت زمان كار، عدم كفايت دستمزدها، سرعت آهنگ كار و اجبار در همخوابگي به افشاگري پرداختند.(8)و بالاخره همانند غرب، زنان شوروي [سابق] با ايفاي نقش دوگانه يعني كار در خانه و بيرون از خانه ازپا افتاده اند.(9)از آثار سوء ديگر فمينيسم، افزايش سقط جنين، قانوني شدن آن و كنترل مواليد است. با اين وصف هنوز فمينيستها از روند رو به رشد سقط جنين راضي نبوده و مي گويند مادام كه حكومتها در كشورهاي پيشرفته مفهوم ابزاري از زنان را حفظ كنند، جنگ سقط جنين هنوز كاملاً پيروز نشده است!(10)
مشكلات فمينيسم
فمينيستها براي رسيدن به اهداف خود بايد موانع و مشكلات عمده اي را از مسير راه خود بردارند. پاره اي از اين مشكلات و موانع عبارتند از:1 ـ عدم حضور زنان در پستهاي كليدي و سطح رهبري.2 ـ اختلاف نظر و اختلاف رفتار خود فمينيستها.3 ـ اقدامات سازمان يافته خشونت آميز مردان و حتي زنان برعليه آنان.4 ـ ناتواني در تغيير مطلوب اوضاع و شرايط اجتماعي.5 ـ شيوه برخورد با مسايل مورد توجه اقوام، اديان و مكاتب بشري.6 ـ داشتن صفاتي مانند دشمني بي جا، كينه، لجاجت و ستيز كه همه از يك برخورد احساساتي و حماسي برمي خيزد و از روي عقل و تدبير نيست.7 ـ توسل به شيوه هاي غيرمعقول و تفسير يكجانبه به سود خود بدون توجه به واقعيات. در اين نمونه تنها يكي از موضوعات يادشده را اندكي توضيح مي دهيم:
واكنش خشن
اين عبارت از سوي فمينيستها درباره افرادي به كار مي رود كه مانع فعاليت آنها مي باشند.فمينيستها براي خود صحنه يك نبرد همه جانبه اي را با مردان، ترسيم مي كنند و براي اظهارات خود از واژه هايي بهره مي جويند كه در صحنه هاي نبرد خونين كاربرد دارد. به تعبير يكي از اينها، پيروزيها و شكستهاي زنان را مي توان با اصطلاحات نظامي بيان كرد؛ پيروزي در نبرد، شكست در نبرد، فتح قلمروهاي تازه و تسليم آنها...(11)توسعه ازدواج آزاد،خانواده تك والديني،جستجوي زندگي عاشقانه بدونازدواج، راههاي ديگريبه جاي ازدواج سنتي هستندكه فمينيستها در نوشته ها و اعمال روزانه خود پيشنهاد كرده اند.در مقاله «سوزان فالودي» به عبارتهايي از اين دست، فراوان برمي خوريم:دوطرف مخاصم، دوسوي خط جبهه، دفاع از خود، مقاومت اين نيرو، ضربه اي خاص، نيروي مقابل...(12)ذهن فمينيست از واژه هاي خشن نظامي پرشده است و ديدگان بي فروغ او را غبار بدگماني چنان كدر و تار كرده كه جايي را نمي بيند و چنين نگاهي از خشونت ِخودساخته خودشان، تصوير زنده اي به دست ما مي دهد و ثابت مي كند اين فقط مردان نيستند كه خشن رفتار مي كنند بلكه اين ذهن فمينيستها است كه تصويرهاي مغشوش مخابره مي كند. در هر حال، فمينيستها خود را با نيروي قدرتمندي مواجه مي بينند كه در تمامي عرصه ها كار را بر آنان سخت و طاقت فرسا نموده است. از ديدگاه اينها، مردان از زنان مي ترسند و گاهي به دنبال موفقيت آنان گُر مي گيرند و از نظر اينها هرچند ترس و انزجار از فمينيسم به صورت دايمي و ماندگار در فرهنگ [آمريكا] وجود دارد [اما [هميشه درحالت بحراني نيست. نشانه هاي آن به شكل ادواري فروكش مي كند و دوباره ظاهر مي شود و اين تجديد موضع گيري را مي توان دقيقا واكنش خشن در مقابل پيشرفت زنان خواند. [درنظر آنان] اگر اين وقايع را در تاريخ آمريكا پي بگيريم، مي بينيم كه اين گُرگرفتنها معمولاً تصادفي نيست هميشه وقتي درست يا غلط، به اين نتيجه برسند كه زنان پا از گليمشان درازتر كرده اند آتش زبانه مي كشد.(13)فمينيستها براي خود صحنه يك نبرد همه جانبه اي را با مردان، ترسيم مي كنند و براي اظهارات خود از واژه هايي بهره مي جويند كه در صحنه هاي نبرد خونين كاربرد دارد.
اقدامات واكنش خشن
بعداز جنگ اول جهاني در كشور شوروي سابق، كارهايي انجام شد كه به تعبير فمينيستها، اعمال خشونت محسوب مي گرديد. مديران كارخانه ها از افزايش مهدكودك و ايجاد تسهيلات لازم براي مادران خودداري كردند. از سال 1930 (1380) مقدمات بازگشت به خانواده سنّتي فراهم آمد. حق مالي مادر مجرد براي دريافت كمك مالي از پدر فرزندش، از طريق دادگاه حذف شد. طلاق پرخرج و دشوار، و همجنس گرايي جرم و خيانت شناخته شد.از نظر استالين ساخت جامعه سوسياليستي متوقف برنقشِ سنتي زن و مرد بود و داشتن فرزند زياد، كار زياد تشويق شد.(14)در كشورهاي آلمان، ايتاليا وضع عوض شد. آلمان شعار كودك، آشپزخانه، كليسا را تقويت و اولين كشوري بود كه تمامي زنان شاغل در مشاغل عمومي را اخراج نموده اقداماتي به عمل آورد تا دختران جوان از آن فرهنگ دور شوند و از ورود آنان به مدارس مختلط جلوگيري كرد و آنان را به مدارسي وارد نمود كه نقش زنانه و خانه داري بياموزند.