4ـ حجّيت بخشيدن و تصديق و تكذيب گزاره هاى دينى - نگاهی به مجرای تأثیر انتظارات بر فهم قرآن و شرایط آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهی به مجرای تأثیر انتظارات بر فهم قرآن و شرایط آن - نسخه متنی

مصطفی کریمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يكى از اساسى ترين خطاى نظريه قبض و بسط در باب معرفت دينى، تشبيه شريعت به طبيعت از نظر صامت بودن است كه به مكرّر از آن ياد شده، حال آن كه چنين قياسى باطل بوده و اصلاً با مبانى خود صاحب نظريه مزبور نيز سازگار نيست; زيرا وى دين را همان كتاب و سنّت مى داند كه مفاد كلامى و معرفتى پيدا كرده است. و كلام ـ به معنايى ـ همانند نظريه هاى عمل مى كند كه از طبيعت و اسرار آن پرده برمى گيرد; همان گونه كه نظريه ها وسيله اى براى كشف قوانين طبيعت مى باشد، كلام و سخن نيز ابزارى براى كشف مرادات متكلم است. براى اين كه نقش كلام روشن شود، فرض كنيم طبيعت قدرت تكلم دارد و مى تواند از اسرار نهفته در درون خود سخن بگويد. در اين صورت، واضح است كه كلام طبيعت ـ مثل آنچه درباره تكامل يا جاذبه مى تواند بگويد ـ جانشين نظرياتى مى شد كه پس از صدها سال به ذهن بشر خطور كرده است; به اين معنا كه در اين صورت، حاقّ واقع را به وسيله كلام به ذهن مخاطب القا مى كرد. در اين تشبيه، از نقش كلام غفلت شده است.

به طور قطع الفاظ قرآن، كه كلام الهى است، به عنوان حاكى از مراد شارع و معانى مقصود به كار رفته است و كلام ـ فى حدّ ذاته ـ بدون پيش فرض هاى مربوط، به مضمون كلام و بر معنا و مفاد خويش دلالت مى كند. همچنين بر خلاف عقيده صاحبان اين سخن، حق اين است كه الفاظ در سايه وضع و تعيّن معناى مورد اراده متكلم، آبستن معانى است، نه گرسنه آن و شريعت با تكلّم خويش، ابراز معنا و مقصود مى كند و بدين وسيله از صامت بودن خارج شده است. بنابراين، شريعت نه تنها زبان در كام نكشيده، بلكه همچون دانشمندى است كه با ديگران سخن مى گويد و شناخت پيام آن هميشه وامدار پرسش هاى ما نيست و با داشتن شروط لازم، از طريق جستوجو در كلام شارع، مى توان به مرادات او رسيد. گرچه قبول داريم با سؤال بيش تر، معارف قرآنى بيش ترى نصيب مى شود، حتى سوالات موجود در جامعه به تفاسير آن عصر سمت و سوى خاصى مى دهد و اين امر موجب شده است، كه تفاسير قرون مختلف از جهاتى با هم متفاوت باشد. به عنوان نمونه، چون در زمان فخر رازى سؤالاتى در مورد قديم يا حادث بودن قرآن مطرح بوده، وى در جاهاى گوناگونى از تفسير خود، ذيل برخى از آيات، به اين موضوع پرداخته است; از جمله در تفسير آيه «بديعُ السّموات و الارضِ و اذا قَضى امراً فانّما يَقولُ له كن فَيكونُ» (بقره: 117); او پديد آورنده آسمان هاست و چون اراده كارى كند، فقط مى گويد: ]موجود [باش، ]فوراً موجود [مى شود. و نيز آيه «اَلا له الخَلقُ و الامرُ تَباركَ اللّهُ ربُّ العالمينَ» (اعراف: 54); آگاه باش كه ]عالم [خلق و امر از آن اوست. فرخنده خدايى است پروردگار جهانيان.

ولى سخن در اين است كه حتى اگر كسى بدون هيچ سؤالى به قرآن كريم مراجعه كند، معارفى از آن را به دست مى آورد. خود آقاى سروش در نوشته هاى ديگرش به اين مطلب اعتراف كرده، مى گويد: «شريعت صامت و خاموش است، ولى بى حرف و سخن نيست و سخن خود را با كسانى در ميان مى گذارد كه در حضور او بنشينند و از او بپرسند. كسانى كه پرسش ندارند و يا نمى دانند از او چه مى خواهند؟»

فرض كنيم كسى كه هيچ گونه آشنايى با دين اسلام و قرآن كريم ندارد و بدون طرح هيچ سؤالى برخاسته از انتظارى خاص، قرآن كريم را باز كنند و با آيات مربوط به ارث روبه رو شود كه مى فرمايد: «يُوصيكُم اللّهُ في اَولادِكم لِلذّكرِ مثلُ حظِّ الانثيينِ فاِن كُنَّ نساءً فوقَ اثنينِ فَلَهُنَّ ثُلثا ما تَرك و اِن كانتً واحدةً فلها النِّصفُ...» (نساء: 11); خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش مى كند: سهم پسر همچون سهم دو دختر است. و اگر ]همه ورثه [دختر ]و [از دو تن بيش تر باشند سهم آنان دو سوم ما ترك است و اگر دخترى كه ارث مى برد يكى باشد نيمى از ميراث از آن اوست. او از اين آيه و آيات شبيه به آن درمى يابد كه قرآن كريم اولاً، درباب ارث سخن دارد. ثانياً، به طور دقيق، مقدار سهم ارث فرزندان و پدر و مادر ميّت را جدا كرده است. ثالثاً، بر خلاف نظام حقوقى عرب جاهلى براى زن نيز سهمى در ارث قرار داده است.

4ـ حجّيت بخشيدن و تصديق و تكذيب گزاره هاى دينى

يكى ديگر از مجارى تأثير انتظارات در به دست آوردن احكام و معارف متون دينى تأثيرگذارى از طريق حجّيت بخشيدن و تصديق و تكذيب گزاره هاى دينى است; يعنى انتظارات ما مى گويند كه گزاره هاى دينى، كه درباب يك موضوع وجود دارد، حجت است يا خير. در اين باره آمده است: «حتى اگر در متون دينى، گزاره هايى درباب قلمرو دين باشد و مشخص كند كه چه نوع نيازهايى را از بشر برآورده مى سازد، قول خودش براى ما حجت نيست; چون اولاً، آن سخن بايد تفهيم شود و فهم ما متكى است به نوع انتظاراتى كه ما از دين داريم ... به علاوه، تعيين انتظارات بشر از دين همواره تحوّل تاريخى مى پذيرد.» صاحب اين سخن در جاى ديگر نيز درباره قلمرو دين آورده است: «حتى اگر كلام صريحى در اين باب در متون دينى آمده باشد، مدعاى دين در اين خصوص مى تواند منبّه باشد; يعنى متون دينى براى پاسخ گفتن به آن پرسش، تئورى هايى در اختيار ما قرار مى دهد، هر چند كه تحقيق صدق و كذب و تعيين اعتبار يا عدم آن تئورى ها، در بيرون از قلمرو دين معلوم مى شود. به بيان ديگر، سخنان دين در اين خصوص، جنبه اثباتى ندارد، اما فايده ايضاحى دارد.» و پس از اين سخنان، نتيجه گرفته است كه بـراى به دست آوردن قلمرو دين يا نظر دين در يك مسأله ديگر، پيش از مباحث برون دينى در آن مورد، نمى توان به خود متون دينى مراجعه كرد.

نقد

حجت نبودن بيانات دينى درباب قلمرو دين و نياز به تحقيق صدق و كذب آن، در صورتى درست است كه اعتقادى به حقّانيت دين و دعاوى آن نداشته باشيم. اما اگر از ديد يك مسلمان، به آيات قرآن و روايات پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) و ائمّه اطهار(عليهم السلام) نظر كنيم و سخن دين را بشنويم و نظر خاصى درباب نيازهاى آدمى و توانايى هاى دين از آن دريابيم، آن گاه ترديد در صدق آن ادعا جايز نيست، بلكه در برخى موارد (ضروريات دينى)، شايد تكذيب سخن دين منجر به خارج شدن از اسلام و مسلمانى شود، مگر اين كه كسى مدّعى شود هيچ معيار عقلانى براى فهم حقّانيت اديان نداريم، جز معيار تجربه تاريخى و محك آزمون علمى.

ممكن است اين سخن در مورد كتب اديان ديگر درست باشد، اما در مورد قرآن كريم، كه معجزه الهى است و آن همه شواهد تاريخى متواتر و يقينى بر آن دلالت دارد، جاى ترديد در صدق دعاوى آن باقى نمى ماند و نيازى به آزمون تجربى نيست. بنابراين، در بحث قلمرو دين و به دست آوردن نظر قرآن در يك مسأله، اگر به عنوان يك مسلمان به بحث بپردازيم، مى توانيم و بايد به خود دين مراجعه كنيم. اگر به قرآن كريم مراجعه كرديم و آياتى را يافتيم كه طبق قواعد محاوره اى، بر قلمرو دين دلالت كرد، حجت است و مى توانيم بگوييم كه قلمرو دين همان است كه از قرآن كريم استفاده شده و دين حتماً در موضوع مورد بحث سخنى دارد.

/ 8