تلاش هاي فكري ائمه در دفاع از دين
با اين مطالبي كه ذكر شد، روشن مي شود كه ائمه و اهل بيت عليهم السلام و تلاميذ آنان در محيطي آرام نبوده اند، بلكه فعاليت فكري و فرهنگي گسترده اي داشته اند و همواره در حال دفاع عقلاني و پاسخ گويي به شبهات بوده اند. شما كمتر مناظره اي از غير از ائمه عليهم السلام مي بينيد. كتاب احتجاج مناظرات و احتجاج هاي پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله تا حضرت بقية الله (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ذكر مي كند، اين مناظرات آن چنان با ظريف كاري همراه است كه انسان از ظرافت آن لذّت مي برد.به عنوان مثال مناظره كوتاه علي بن موسي الرضا عليه السلام با يك دانشمند مسيحي يكي از اين موارد است.حضرت مي فرمايند: مي گويند: «كان المسيح قليل الصلاة و قليل الصوم»، حضرت مي خواهد مسأله تثليث را ابطال كند لذا اين فرضيه را مطرح مي كند.آن شخص در پاسخ مي گويد: تاريخ خلاف اين را مي گويد: حضرت مسيح شب ها عبادت مي كرد و روزها روزه مي گرفت و خاضع و خاشع بود.امام مي فرمايد: اگر چنين است چه كسي را عبادت مي كرد؟ براي چه كسي نماز مي خواند؟! براي چه كسي روزه مي گرفت؟! اگر مسيح خدا است خودش را مي پرستيد؟! حرف شما دليل بر اين است كه ايشان بنده خدا بود و در عمل خداي بزرگ را عبادت مي كرد. او نه خدا بود و نه سهمي از الوهيّت داشته است.تلاش شاگردان ائمه عليهم السلام هم در هر قرن دفاع عقلاني از دين بوده است.حسن بصري در حين پرسشي از مسأله قدر در نامه اي به امام مجتبي عليه السلام مي نويسد: «انّكم معشر بني هاشم الفلك الجاريه في اللجج الغامرة والاعلام النيّرة الشاهرة او كسفينة نوح».حضرت علي بن الحسين عليه السلام حلقله ارشاد و دعوت و بيان عقايد در ضمن ادعيه و غير ادعيه داشت. در مقدمه نهاية المرام علاّمه يك، يك تلاميذ آن حضرت كه امام آنان را براي دفاع از عقيده پرورش داده بود، فهرست كرده است.زرارة بن اعين از متكلمن زمان امام صادق عليه السلام بوده است. ابن نديم مي گويد: «كان متكلما حاذقا».مؤمن الطاق متكلمي عظيم در بغداد و كوفه است، بعد از اين ها شخصيتي مثل هشام بن حكم است.در قرن سوم ابن ابي عقيل است كه «كل فقيها متكلّما» و جناب صدوق كه محدثي بنام و متكلم است كتاب توحيد او سراپا فلسفه و حكمت است. اين كتاب يكي از بزرگ ترين افتخار شيعه است. شما توحيد صدوق را كنار توحيد ابن خزيمه بگذاريد، هر دو در عصر واحد زندگي كرده اند. توحيد ابن خزيمه را وهابي ها كرارا در ميليون ها جلد چاپ كرده و به عنوان توحيد اسلام منتشر مي كنند. نشانه حق و باطل، اين دو كتاب است. اين دو را كتاب با هم مقايسه كنيد تا روشن شود كه كدام توحيد، توحيد حق است و عقل و علم، كدام را تأييد مي كند. توحيد ابن خزيمه سرتاپا تجسيم و تشبيه و جبر است.در قرن چهارم،محققان عالي قدر و مناظران بزرگي داشته ايم. بزرگ ترين متلكم قرن چهارم مرحوم مفيد است. ايشان شاگردان بزرگي را تربيت كرده اند يكي از آنان سيدمرتضي است. شيخ طوسي (م 460) و ابوالصلاح مؤلف الكافي و تقريب المعارف نيز تربيت شده شيخ مفيد هستند.در قرن بعد شخصيت هاي عظيمي پاسداران عقيده بوده اند بزرگ ترين متكلم در اين قرن، ابن زهره صاحب غُنيه است جلد اول اين كتاب در معارف و جلد دوم آن در فقه است. فريدالدين حمصي صاحب كتاب المنقذ من التقليد يكي ديگر از متفكران اين قرن است. او در يك دوره توقف در حلّه اين دوره معارف را در سه جلد تنظيم كرده است.در تمام اين دوران تا اين عصر ستاره هاي درخشاني در دفاع از حريم تشيّع درخشيده اند كه به بعضي از آنان اشاره مي شود مرحوم آية الله شيخ جواد بلاغي مؤلف كتاب الهدي و المدرسه السيّاره و شيخ محمد حسين كاشف الغطاء نويسنده كتاب اصل الشيعه و شرف الدين عاملي متوفاي 1377 .ق و مرحوم علاّمه اميني و شخصيّت والامقام معاصر استاد بزرگ حضرت امام خميني رحمه الله كه با كتاب هاي مختلف و بالاخص كشف الاسرار از حريم اسلام و تشيّع دفاع كرده است.استاد بزرگوار علاّمه طباطبايي متفكر و فيلسوف گران مايه و ديگر شخصيت هاي پرورش يافته دست ايشان نيز از مدافعان شايسته دين به شمار مي روند.مطهري مدافع شايسته دين
يكي از نمونه هاي بارز در دفاع از حريم تشيّع و پاسخ به شبهات روز، شهيد آية اللّه شيخ مرتضي مطهري بود. او فرزانه اي بود كه هم اسلام و تشيع را فهميد و هم به شايستگي از آن دفاع كرد. او 60 سال تمام عمر با بركت داشت و هر اثر او با چندين اثر ديگر برابري مي كرد.از آن وقتي كه ما ايشان را در حوزه شناختيم يك متفكر بود. كم حرف مي زد و بيشتر فكر مي كرد. در درس سيدنا الاستاد با هم شركت مي كرديم بعضي ها هر روز اشكال مي كردند امّا ايشان هفته اي يك بار حرف مي زد ولي همان حرف را اثبات مي كرد حرف هاي او گاهي به گونه اي بود كه حضرت استاد تمايل پيدا مي كرد كه از مباني خود عدول كند.شهيد مطهري حتي در مسلّمات هم فكر مي كرد و يك انسان متفكر به تمام معنا بود. تا خودش قانع نمي شد نه تدريس مي كرد و نه مي نوشت. ايشان حاشيه هايي بر اصول فلسفه دارد. جلد اوّل، دوم، سوم و پنجم را منتشر كرد. ولي جلد چهارم را به تأخير انداخت. يكي از دوستان سوال كرده بود كه چرا چاپ اين جلد را به تأخير انداخته اي؟ گفت اين جلد مربوط به مسأله حركت است. ما به حركت جوهري قائل هستيم و من خودم تا اين مسأله را هضم نكنم اين كتاب را منتشر نمي كنم.كتاب نويسي براي رفع كمبودها
ويژگي ديگر اين مرد بزرگ آن بود كه براي رفع كمبودها دست به قلم مي برد و كتاب مي نوشت. ماركسيست ها در سال هاي 1330 تا حدود سال 1335 تبليغات زيادي داشتند و در مجلات و دانشگاه ها نفوذ كرده بودند. اوّل اثري كه مرحوم مطهري منتشر كرده پاورقي هاي ارزنده بر اصول فلسفه و روش رئاليسم علامه است كه كاري بزرگ بود. كتاب ديگرش عدل الهي است، مسأله عدل الهي از مشكلات فن است. عدل الهي هم با صفات خدا و هم با بلاها و هم مسايل ديگر ارتباط دارد. او عدل الهي را آن چنان روشن بيان و اشكالات را بر طرف مي كند كه انسان واقعا قانع مي شود. اي كاش قلم به دست هاي ما هم اين مسأله را الگو مي كردند. و كتاب هايشان را براي جبران كمبودها مي نگاشتند.موضوعاتي در اسلام هست كه همانند جادّه نكوبيده است. مطالبي است كه بايد تبيين شود.اين روشي است كه مرحوم شهيد مطهري برگزيده بود و براي ما نيز بايد سرمشق باشد.در پايان اشاره اي به بحث آزادي به شكلي كه امروز مطرح است مي نمايم. امروز به بهانه آزادي به اصول و مقدسات يك ملت هجمه مي شود. عدّه اي مي گويند بگذاريم آنان هرچه مي خواهند بگويند و ما پاسخ آن را بدهيم. اين حرف درستي است، اما مجلات و نشريات عمومي محلّ مناسبي براي طرح و بيان هر حرف و هر شبهه اي نيست و توهين و كوبيدن عقايد و مقدسات كه آزادي نيست. بهاي گزاف اين روش از دست دادن خودي هاست. اخيرا در اولين شماره مجله اي انديشه هاي يكي از نويسندگان حنفي مصر كه فردي به انديشه و مطرود اخوان المسلمين است را در بحث وحي و نبوت مطرح و منتشر كرده اند. آيا نشريات بايد چنين مطالبي را منتشر كند؟ و آيا نشريات عمومي محلّ انتشار اين عقايد سخيف است و يا اين كه در صورت لزوم بايد در نشريات تخصصي و اختصاصي باشد.افرادي كه مي گويند آزادي و دمكراسي، حد اين دمكراسي بايد مشخص باشد. بشر آزاد آفريده نشده. قوانين خلقت ما را محدود كرده، آفرينش، آفرينش محدود است. آزادي بايد يك حد و حدودي داشته باشد والا آزادي به آن معنا كه هركس هرچه بخواهد منتشر بكند، فكر نمي كنم در دنيا يك عاقل طرفدار اين باشد. اگر اكثريت هم مقياس قرار گيرد اكثريت ملت ما اجازه يغماگري فرهنگي را نمي دهند. بنابراين حرّيت و آزادي محترم است امّا به شرط اين كه به سرمايه هاي معنوي ما لطمه نزند.1- احزاب (33): 23.