رابطه قصد و رضا در اعمال حقوقي با تأكيد بر ديدگاه امام خميني(ره)
نويسنده: جليل قنواتي به طور كلي، در تمام نظامهاي حقوقي، اراده اشخاص در تحقق اعمال حقوقي نقش اصلي و اساسي را ايفا مي كند و عقود و ايقاعات به اراده افراد نسبت داده مي شود. در فقه اسلامي نيز اراده اشخاص در ايجاد تعهدات از موقعيت مهم و اساسي برخوردار است. فقيهان در روند شكل گيري اعمال حقوقي (عقود و ايقاعات) نقش اراده را بيش از هر عامل ديگري دانسته و الفاظ و افعال و ساير وسايل اعلام اراده را به تنهايي و بدون كاشفيت يا سببيت يا مبرزيت آنها نسبت به اراده متعاقدان، موجد هيچ تكليف و تعهدي نمي دانند. مفاد قاعده «العقود تابعة للقصود» نيز مؤيد چنين ديدگاهي است. بر اساس قاعده مزبور فقدان انشاي مدلول عقد، مانع تحقق آثار حقوقي است و عمل بدون قصد و اراده طرف عقد تهي و بي اعتبار است.بنابراين، عقود و ايقاعات اگرچه با اعتبار و جعل عقلا و شارع از اسباب ايجاد تعهد به شمار مي آيند، ولي موضوع اعتبار عقلاء و شارع زماني محقق مي شود كه شرايط اساسي و ضروري آنها موجود باشد و از جمله شرايط اساسي، قصد و رضاي طرفين عقد و به تعبيري اراده آنهاست. حتي مي توان گفت: اراده وقصد از شرايط درستي عقد نيستند بلكه از شرايط تحقق و تكوين آن مي باشند. امام خميني در كتاب البيع در اين زمينه مي گويد: اراده و قصد از شرايط درستي عقد و شرايط طرفين آن نيست؛ زيرا شرط هر چيزي بعد از عناصر مؤثر در حقيقت و ماهيت آن ملاحظه مي شود و با توجه به اينكه حقيقت عقد از شرايط عقد و شرايط طرفين نيست و اراده و قصد نيز در تحقق ماهيت عقد دخيل است وجود قصد و اراده شرط عقد و شرط دو طرف آن نخواهد بود بلكه در تحقق و تكوين اصل ماهيت عقد مؤثر است.1 بنابراين، نقش اراده (قصد و رضا) در تحقق اعمال حقوقي امري روشن است. در اين مقاله حقيقت اراده، عناصر و مراحل شكل گيري آن را بررسي خواهيم كرد.ماهيت اراده
اراده در لغت تازي از ماده «رود» به معناي خواستن، طلب، قصد و برگزيدن2 به كار رفته است. در اصطلاح علوم مختلف نيز تعاريفي در مورد اراده ابراز شده است. در علم كلام گفته مي شود: اراده صفتي است كه رجحان يكي از دو امر مقدور بر ديگري را اقتضا مي كند.3 برخي حكيمان اراده را حالتي مي دانند كه به دنبال شوق مي آيد، ولي بيشتر فلاسفه برآنند كه اراده از مقوله كيف نفساني و عزم راسخ يا شوق مؤكدي از ادراك امر ملائم و سازگار با طبع در انسان پديد مي آيد. اين شوق مؤكد يا عزم راسخ در پي تصديق و پذيرش سودي كه در انجام يا ترك كاري نهفته است يا در پي تشخيص و قبول نيك بودن كاري يا ترك كاري در نفس انسان پديد مي آيد و حصول آن موجب مي شود تا فعل يا ترك مرجحي يابد و به مرحله ضرورت برسد. حكيم سبزواري مي گويد:
عقيب داع دركنا الملائما
شوقا مؤكدا ارادة سما4
شوقا مؤكدا ارادة سما4
شوقا مؤكدا ارادة سما4