اثير الدين آخسيكتي(وفات 580 هجري) - ادبیات عاشورا، از صاحب بن عباد تا محتشم کاشانی (6) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ادبیات عاشورا، از صاحب بن عباد تا محتشم کاشانی (6) - نسخه متنی

محمد قاسم هاشمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اثير الدين آخسيكتي(وفات 580 هجري)

اثير الدين به مقام اميرالشعرائي دربار سلاجقه رسيده است وي با اين كه حنفي مذهب متعصّبي بوده با اين وجود در مدح حضرت علي وامام حسن وامام حسين عليهم السلام اشعاري دارد كه از جمله آنهاست:




  • كجا رمزي در اندازد قتيلي چون حسين
    آرد كجا زهري برافشاند شهيدي چون حسن



  • آرد كجا زهري برافشاند شهيدي چون حسن
    آرد كجا زهري برافشاند شهيدي چون حسن



دارد در قصيده مدحيه قزل ارسلان هم گفته است:




  • ايمان به دان دو ميوه شاخ پيمبري
    كاز وي مراد عنصر شبّير و شبّر است



  • كاز وي مراد عنصر شبّير و شبّر است
    كاز وي مراد عنصر شبّير و شبّر است



منظور از شبير و شبّر حضرت امام حسن و امام حسين عليهما السلام مي باشد زيرا حسن در اصل به معني شَبّر و حسين به معني شبّير مي باشد.

و در قصيده ديگر گويد:




  • سبزه فكنده بساط، برطرف آبگير
    پيش نسيم ارغوان قرطه خونين به كف
    خون حسينان6 باغ كرده چو زهرا طلب7



  • لاله حُقه نماي، شعبده بوالعجب
    خون حسينان6 باغ كرده چو زهرا طلب7
    خون حسينان6 باغ كرده چو زهرا طلب7



انوري ابيوردي(وفات 587 هجري)

انوري در خراسان بزرگ آن زمان، داراي شهرت بسيار بوده و معاصر سلطان سنجر سلجوقي بوده است.

از اشعار اوست:




  • اي جوادي كه خاك پايست را بوسه
    عفو فرماي گر مثل گنهم
    خون شبّير و كشتن شبّر است8



  • ده گشته هر كه تاجور است
    خون شبّير و كشتن شبّر است8
    خون شبّير و كشتن شبّر است8






  • حسام دولت و دين اي خداي داده ترا جمال
    به من از كربت و بلا آورد
    كه نياورد كربلا به حسين10



  • احمد و جود علي و نام حسين9
    كه نياورد كربلا به حسين10
    كه نياورد كربلا به حسين10



جمال الدين محمد اصفهاني(وفات حدود588 هجري)

جمال الدين پدر استاد كمال الدين اسماعيل و سرآمد قصيده سرايان ايران در قرن ششم هجري مي باشد وي حنفي مذهب بوده، اما به تشيع نيز مايل بوده است. از اشعار اوست د رمدح اهل بيت و واقعه كربلا:




  • مباش غرّه بدين گند پير دنيا زانك
    ببين چه كرده او با اهل بيت مصطفوي
    چه تير غدر كه رخنه نكرد شان سينه
    نه بهر ايشان بود، آفرينش عالم؟
    خداي عزّ و جلّ، در زمين دو شاخ نشاند
    يكي زبيخ بكندند آب ناداده
    اگر زمانه كسي را به طبع گشتي
    چو با سلاله پيغمبر آن رود، تو كه اي؟
    بمير پيشتر از مرگ، تا رسي جائي
    كه مرگ نيز نياردت گشت پيرامن



  • هزار شوهر كُشت و هنوز بكر اين زن
    حديث رستم بگذار و قصه بهمن
    چه تيغ ظلم كه خونين نكردشان گردن
    نه بهر ايشان بود، ازدواج روح و بدن؟
    ز يك نهال برون آخته، حسين و حسن
    يكي به تيغ به زهر آب داده اينت حزن
    رام دگر نبودي مر اهل بيت را توسن
    كه از سلامت خواهي كه با شدت جوشن
    كه مرگ نيز نياردت گشت پيرامن
    كه مرگ نيز نياردت گشت پيرامن



و در جائي ديگر در لُغَزي به اسم آب (كه اشاره به لب تشنگي ياران امام حسين عليه السلام دارد) مي گويد:




  • پيوسته در حمايت او لشگر بَلا
    مقصود جستجوي سكندر به شرق و غرب
    گاهي دهد به تيغ زبان رونق سخن
    گاهي زبان تيغ بدو يا بدانجلا11



  • همواره در رعايت او اهل روستا
    مطلوب آرزوي شهيدان كربلا
    گاهي زبان تيغ بدو يا بدانجلا11
    گاهي زبان تيغ بدو يا بدانجلا11



خاقاني شرواني(وفات 595 هجري)

خاقاني را به سبب كمالي كه در صناعت شعر داشته، حسان العجم هم لقب داده اند وي شاعري آزاده، بلندنظر، داراي احساسات لطيف، عالي و همّت بلند و مردي كامل بوده است.

چون در روزگار وي بليّه تقيّه12 در طائفه عليّه شيعه مرتضوي، ساري بود، لاجرم وي بعضي از عقائد خود را در قطعه هاي شعر به طريق كنايه ادا نموده است.

خاقاني به علت بدگوئي و حسدورزي مغرضين در دو نوبت مدتي از عمر خود را در زندان حكومتي گذرانده است.

مرحوم شيخ عباس قمي و شهيد قاضي نورالله شوشتري و ديگران او را شيعه دانسته اند.

خاقاني در جائي گويد:




  • علوي دوست باش خاقاني
    بدشان، بِهْ ز مردم نيكو
    نيكشان از فرشته كامل تر



  • كز عشيره علي است فاضل تر
    نيكشان از فرشته كامل تر
    نيكشان از فرشته كامل تر



و با توجه به اشعار ذيل مي توان گفت كه او به يقين شيعه دوازده امامي بوده است (زيرا فقط شيعيان اثني عشري هستند كه حضرت امام رضا عليه السلام وامامان پس از وي را هم قبول دارند).

در شعري به مطلع:




  • به خراسان شوم انشاءالله
    آن ره آسان شوم انشاءالله



  • آن ره آسان شوم انشاءالله
    آن ره آسان شوم انشاءالله



گويد:




  • بر سر روضه معصوم رضا
    گرد آن روضه چو پروانه شمع
    مست جولان شوم انشاء الله



  • شِبه رضوان شوم انشاءالله
    مست جولان شوم انشاء الله
    مست جولان شوم انشاء الله



و در اشعار ديگري گفته:




  • كو آن كه به پرهيز و به توفيق و سداد
    از بهر عيار دانش اكنون به بلاد
    كو صيرفي و كو محك و كو نقّاد



  • هم باقر بود و هم رضا و هم سجّاد
    كو صيرفي و كو محك و كو نقّاد
    كو صيرفي و كو محك و كو نقّاد



و دليل قطاع تر در شيعه دوازده امامي بودن خاقاني شعر زير است كه اشاره به ظهور حضرت مهدي(عج) دارد:




  • مفخر اول البشر، مهدي آخرالزمان
    وحي به جاش آمده آيت عدل گستري



  • وحي به جاش آمده آيت عدل گستري
    وحي به جاش آمده آيت عدل گستري



از اشعار اوست در وقايع كربلا و امام حسين عليه السلام :




  • با كه گيرم انس كز اهل وفا بي روزيم
    من حسين وقت و نااهلان يزيد و شمر
    گرچه جان از روزن چشم شما بي روزي است
    ز صد هزاران بختي يكي نجيب آيد
    روزي من نيست، يا خود نيست در عالم وفا
    من روزگارم جمله عاشورا و شروان كربلا
    از دريچه گوش مي بيند شعاعات شما13
    كه نفس احمد بختي رام او زيبد



  • در همه شروان مرا حاصل نيامد، نيم دوست
    اي عراق الله جارك سخت مشعوفم به تو
    ز صد هزار خلف يك خلف بود چو حسين
    كه كتف احمد جاي زمام او زيبد14
    دوست خود ناممكن است اي كاش بودي آشنا
    وي خراسان عمرك الله سخت مشتاقم ترا
    كه نفس احمد بختي رام او زيبد
    كه نفس احمد بختي رام او زيبد



ظهيرالدين فاريابي(وفات 598 هجري)

تمام ديوان او متبوع و مقبول است به لطافت و سلاست، به حلاوت گفتار و بلاغت اشعار و نهايتِ امتياز را دارد.

به ظنّ قريب به يقين ظهير فاريابي شيعه بوده و اعتقادي محكم و خالصانه به خاندان نبوت داشته است.

از جمله اشعار ذيل گواه اين مدعي است و مي توان گفت: شيعه دوازده امامي بوده است.




  • ظهير با تو چه گويم عجب كه نشناسي
    غريب خاك خراسان شهيد خطّه طوس



  • غريب خاك خراسان شهيد خطّه طوس
    غريب خاك خراسان شهيد خطّه طوس



يا در شعري ديگر گويد:




  • اي صبا گر به خراسان گذري بهر ظهير
    همتي جز زِ دمِ شاه غريبان مَطَلَب



  • همتي جز زِ دمِ شاه غريبان مَطَلَب
    همتي جز زِ دمِ شاه غريبان مَطَلَب



از اشعار اوست، درباره كربلا وامام حسين عليه السلام :




  • اي ظهير از گور نقبي مي زنم تا كربلا
    بس كه چشم غم سرشكم، بابلا آميخته است
    خاك من دارد شرف مانند خاك كربلا16



  • مي روم گريان به پابوس حسين تشنه لب1
    خاك من دارد شرف مانند خاك كربلا16
    خاك من دارد شرف مانند خاك كربلا16



ابوالمفاخر رازي(وفات حدود 600 هجري)

رازي، اديبي فاضل بوده است، ديوانش به نظر نرسيد، اما اشعاري از او در آتشكده آذر و روضة الشهداء نقل شده است.

اصولاً همانگونه كه در جاهاي ديگر نيز يادآور شده ايم، شاعرانِ شيعه، يا اشعار خود را از جور ظالمان و مغرضين، آن گونه كه بايسته است، ثبت و ضبط ننموده و يا اگر ديواني ترتيب داده اند، از ميان برده شده است. چرا كه از هر صد شاعر شيعه، شعر يكي از آنان هم به دست ما نرسيده است.

براي نمونه به كتاب شرح حال صاحب بن عُبّاد كه در آن ا ز شاعران شيعه عهد وي و پس از وي نام برده شده است، رجوع نمائيد و سپس ملاحظه كنيد كه شعر كدام يك مانده و به دست ما رسيده است؟

اشعار ذيل از ابوالمفاخر رازي است كه ترجمه زبان حال عمر سعد است كه به طمع حكومت ري و طبرستان، راضي به جنگ با حضرت امام حسين عليه السلام شده:




  • مرا بخواند عبيدالله از ميان عرب
    مرا اِمارت ري داد و گفت حربِ حسين
    به ملك ري دل من مايل است و مي ترسم
    چگونه تيغ كشم در رخ كسي كه وراست
    سزاي قاتل او دوزخ است و مي دانم
    ولي چو در نگرم در ري و حكومت آن


    همي رود ز دلم خوف نار ذات لهب



  • رسيد بر دلم از خواندنش هزار تعب
    قبول كن كه از او ملك راست، شور و شغب17
    به كينه چون بكُشم پادشاه ملك ادب
    شجاعت و نسب و علم و حلم و فضل و حسب
    كه اين چنين عمل آرد خداي را به غضب
    همي رود ز دلم خوف نار ذات لهب

    همي رود ز دلم خوف نار ذات لهب



ضمنا ابوالمفاخر ترجمه رجز حرّ رياحي را هم به صورت زير بيان نموده است:




  • منم شير دل حرّ مردم رباي
    منم شير و شمشير برّان به دست
    كه دارد بر شير و شمشير پاي شهاردت



  • كمر بسته پيش ولي خداي
    كه دارد بر شير و شمشير پاي شهاردت
    كه دارد بر شير و شمشير پاي شهاردت



حرّ رياحي را اينگونه بيان نموده است:




  • خوشا حرّ فرزانه نامدار
    ز رخش تكبر فرود آمده
    به عشق جگو گوشه مصطفي
    برآورده از جان دشمن دمار18



  • كه جان كرده بر آل احمد نثار
    شده بر براق شهادت سوار
    برآورده از جان دشمن دمار18
    برآورده از جان دشمن دمار18



بابا افضل كاشاني(وفات 610 هجري)

بابا افضل از رباعي سراياني است كه او را در رديف ابو سعيد ابوالخير و خيّام شمرده اند:

بابا افضل شيعه اثني عشري بوده و مدايحي درباره اهل بيت عليهم السلام دارد كه از جمله آنهاست:




  • از روز ازل مهر علي در دل ماست
    گويند كه در جهان چه حاصل كردي
    گر مهر علي در دل و جانت نَبُود
    اثنا عشري اگر نباشي به يقين
    يا رب به رسالت رسول الثقلين
    عصيان مرا دونيم كن در عرصات نيمي
    به حسن ببخش و نيمي به حسين19



  • با مهر علي سرشته آب و گل ماست
    اندر دو جهان، مهر علي حاصل ماست
    از دين محمدي نشانت نبود
    از دوزخ سوزنده امانت نبود
    يا رب به غزا كننده بدر و حُنين
    به حسن ببخش و نيمي به حسين19
    به حسن ببخش و نيمي به حسين19





1- ديوان سوزني سمرقندي، به ااهتمام ناصرالدين شاه حسيني، تهران، 1338، ص 45.

2- كرّار يا حيدر كرّار، لقب حضرت علي عليه السلام و به معني شيرحمله ور و بسيار تكرار كننده است كه اشاره به دلاوريها و رشاتهاي آن حضرت در جنگ با دشمنان اسلام دارد(گزيده اشعار كسائي، ص 51).

3- ديوان سوزني سمرقندي، صفحات 28 و 159.

4- ديوان رشيد الدين وطواط، تصحيح سعيد نفيسي، تهران، 1339، صفحات 8 و 256.

5- ديوان فلكي شرواني، به اهتمام طاهر شهاب، تهران، 1345، صفحات 9 و 47.

6- منظور از حسينان باغ هم حضرت امام حسن وامام حسين عليهما السلام مي باشد.

7- ديوان اثير الدين آخسيكتي، تصحيح ركن الدين همايون فرخ، تهران، 1337، صفحات 27، 50 و 250.

8- ديوان انوري، جلد اول، به اهتمام محمد تقي مدرس رضوي، تهران، 1340، ص 66.

9- مدرك قبل، ج 2، صفحات 706 و 710.

10- مدرك قبل، ج 2، صفحات 706 و 710.

11- ديوان جمال الدين محمد اصفهاني، تصحيح حسن وحيد دستگردي، تهران، 1341، صفحات 17 و 294.

12- تقيّه، در لغت يعني، پرهيز كردن، خودداري كردن، خودداري از اظهار عقيده و مذهب خويش، در مواردي كه ضرر مالي يا جاني يا عِرضي و آبرو رفتن متوجه شخص باشد و تقيه از آن جا پديد آمد كه شيعيان براي مدتهاي مديدي در معرض خطر مغرضين و متعصّبين قرار گرفته بودند. براي اطلاع بيشتر از معني و اصطلاح تقيّه و دستور و زمان پيدايش آن به كتاب ارزشمند «تشيّع در مسير تاريخ» تأليف دكتر سيد حسين جعفري (هندي الأصل) و اصول كافي، مراجعه فرمائيد.

13- ديوان خاقاني شرواني، به كوشش ضياء الدين سجادي، تهران، 1338، ص 2.

14- همان منبع، ص 854.

15- ديوان ظهيرالدين فاريابي، به اهتمام هاشم رضي، تهران، بي تا، صفحات 187 و 280.

16- ديوان ظهيرالدين فاريابي، به اهتمام هاشم رضي، تهران، بي تا، صفحات 187 و 280.

17- شغب يعني فتنه انگيزي و فساد، يا شور و غوغا برانگيختن (فرهنگ معين، ص 2050).

18- روضة الشهداء ملاحسين واعظ كاشفي، تصحيح ابوالحسن شعراني، تهران، 1349، صفحات: 263 و 278.

19- ديوان بابا افضل كاشاني، تصحيح مصطفي فيضي و ديگران، تهران، 1363، صفحات 15، 98 و 263.

/ 12