جمع بندى دلايل
اولا: در اين مسئله اجماع فقهاى اماميه وجود دارد, تا آن جا كه شيخ الطائفه در كتاب خلاف آن را به طور مطلق به مذهب اماميه نسبت داده است. و اين خود كاشف از اين است كه تا آن روزگار, در اين مورد مخالفى از فقهاى اماميه وجود نداشته است. و هم چنين دعوى اجماع در كلام شهيد ثانى و غير آن از متاخرين, كه از يك حقيقت روشن حكايت دارد. ثانيا: محقق اردبيلى و ميرزاى قمى, در گسترهء دامنهء اجماع ترديد كرده اند, و با اصل مسئله مخالفتى يا ترديدى ندارند. لذا در اصل مسئلهء عدم جواز قضاوت زن با عنوان منصب رسمى مخالفتى نخواهند داشت. ثالثا: روايات متعددى در منع تصدى ولايت يا خصوص قضاوت براى زنان وجود دارد كه قابل استناد و اعتمادند. رابعا: علم اجمالى به وجود يكى از دو حجت مسئله: ـ يا اجماع فقها, كه بدون استناد تحقق يافته, و خود به عنوان دليل كاشف و مستقل, حجيت دارد. چنانچه صاحب رياض همين راه را يافته, پس از نقل اجماع در كلام بزرگان جهان فقاهت گويد : وهو الحجه, مضافا الى الاصل36. 2ـيا روايات مورد استناد فقها, در صورتى كه اتفاق آرا به اين روايات استناد داشته باشد. و شهرت استناديه, آن هم در اين حد از مرتبهء قريب به اجماع, موجب قوت اسناد روايات مى گردد. چنان چه صاحب مفتاح الكرامه به آن اشارت دارد: وان لم يكن اجماع فهذا خبر منجبر بالشهره العظيمه37. به علاوه, روايات متظافره و صحيحه نيز در اين زمينه وجود داشت.1- الدروس الشرعيه, فى فقه الاماميه(چاپ سنگى) ص 168. 2- مكاسب محرمه, ص 153 3- رياض المسائل, ج2, ص389. 4- سنن بيهقى, ج10, ص:118لن يفلح قوم ولوا امرهم امراه. درباره ء اعتبار اين بحث گفت وگو خواهيم نمود. 5- جواهر الكلام,ج40,ص14. 6- كتاب الخلاف,ج2,ص590,آداب القضاء. 7- نهى, از نفى شايستگى استفاده شده است. 8- دربارهء پوران دخت ـ كه بر تخت سلطنت خسروى تكيه زد- وارد شده است. 9- الدروس, ص168, كتاب القضاء. 10- شرايع الاسلام, ج4,ص67. 11- ايضاح الفوائد فى شرح القواعد, ج4, ص298. 12- ر.ك: مسالك الافهام فى شرح شرايع الاسلام, ج2, كتاب القضاء. 13- ر.ك: مفتاح الكرامه, ج10, ص9. 14- 1كفايه الاحكام,ص261. 15- مفاتيح الشرايع, ج3,ص246. 16- رياض المسائل در شرح مختصر نافع, ج2,ص 388-389. 17- جواهرالكلام, ج40,ص12ـ 14. 18- مبانى تكلمه المنهاج, ج,ص10. 19- غنائم الايام,ص672. 20- مجمع الفائده والبرهان,ج12,ص15. 21- گويد1:وهوالحجه(رياض المسائل,ج2,ص 388-389). 22- زخرف(43) آيهء 18. 23- تين(95) آيه 4. 24- نهج البلاغه, نامهء شمارهء 3, ص405(صبحى صالح). 25- من لا يحضره الفقيه,ج3,ص362, رقم 13.و ج4,ص280, رقم10. 26- سيد عبدالزهراء حسينى, مصادر نهج البلاغه,ج3,ص311. 27- كشف المحجه, فصل 154ص157. مجلسى در بحارالانوار(چاپ بيروت) ج74, ص196تمامى اين اسناد را از سيدبن طاووس آورده.و عبارت يادشده در ص214بحار است و ص233. و ج100, ص252, رقم 54 و 253, رقم 56. 28- مصادر نهج البلاغه, ج3, ص307 ـ 312. 29- بحارالانوار, ج100,ص254, باب جوامع احكام النساء, رقم1.1وج10,ص275. 30- من لا يحضره 1الفقيه,ج4,ص263. 31- ر.ك: مسند احمدبن حنبل, ج5, ص38و43و47و51 و سنن بيهقى,ج10, ص118. 32- وسائل الشيعه,ج27,ص13, رقم15, باب صفات القاضى. 33- همان,ص139رقم,6, باب صفات القاضى. 34- جواهرالكلام,ج40,ص14. 35- مفتاح الكرامه,ج10,ص9. 36- رياض المسائل,ج2,ص 388-389. 37- مفتاح الكرامه,ج10,ص9.