بیشترلیست موضوعات چكيده 1ـ انقلاب توابين 2ـ انقلاب مدينه 3ـ انقلاب مختار ثقفي 4ـ انقلاب مطرف بن مغيره 5ـ انقلاب ابن اشعث 6ـ انقلاب خونين زيد بن علي 8ـ انقلاب عظيم سياه جامگان توضیحاتافزودن یادداشت جدید
توابين، نهضت انتقامجويانه خود را از محل قبر امام حسين(ع) و شهيدان كربلا آغاز كردند. آنان معتقد بودند مسئول قتل امام حسين(ع) در درجه اول نظام فاسد اموي است نه افراد و لذا به منظور خونخواهي متوجه شام شدند. ظاهرا انقلاب توابين، هدفهاي اجتماعي روشن و مشخصي نداشت. تنها هدف روشن آنها گرفتن انتقام و جبران گناه و خطا بود، ولي در عين حال در جامعه كوفه تأثير عميقي برجا گذاشت. خطبه هاي آتشين و شعارهاي رهبران انقلاب، مردم را براي انقلاب برضد حكومت اموي آماده ساخت و لذا به محض اينكه خبر مرگ يزيد به كوفه رسيد برضد فرماندار اموي «عمرو بن حريث» قيام، و او را از مقر فرمانداري اخراج، و با «عامر بن مسعود» سازش كردند.9
2ـ انقلاب مدينه
انقلاب مدينه عكس العمل ديگر شهادت امام حسين(ع) بود. ترديدي نيست كه آتش اين انقلاب قبلاً روشن شده بود و فقط به عامل نيرومند ديگري نياز داشت كه آن را شعله ور سازد. مهمترين عاملي كه آن را تشديد كرد حادثه دلخراش كربلا بود بويژه اينكه حضرت زينب كبري(ع) و ساير اسيران پس از بازگشت به مدينه، مرتب براي ايجاد انقلاب، تلاش، و مردم را برضد حكومت منفور يزيد تحريك مي كردند به گونه اي كه عمرو بن سعيد اشرق، فرماندار يزيد در مدينه از واژگون شدن اوضاع، بيمناك بود و درباره فعاليت زينب كبري نامه اي به يزيد نوشت و در آن توضيح داد كه: «وجود زينب در ميان مردم مدينه موجب تحريك احساسات است. او زني فصيح و عاقل و خردمند است. او و كسانش تصميم گرفته اند انتقام خون حسين(ع) را بگيرند.» يزيد در جواب نوشت: تماس و ارتباط زينب را با مردم قطع كن.10البته علت اصلي آغاز اين انقلاب، سفر هيئت نمايندگي اهل مدينه به شام بود. هيئتي مركب از: عبداللّه بن حنظله انصاري معروف به «غسيل الملائكه»، عبداللّه بن ابي عمرو بن حفص بن مغيره مخزومي، منذر بن زبير و عده اي ديگر از رجال و اشراف مدينه به نمايندگي از طرف اهل مدينه نزد يزيد رفتند. يزيد به آنها خيلي احترام كرد، به هنگام بازگشت هداياي گرانبهايي به آنان بخشيد. وقتي اين عده به مدينه بازگشتند در حضور جمعي از اهل مدينه از يزيد انتقاد كردند و گفتند: «انا قدمنا من عند رجل ليس له دين يشرب الخمر و يغرف بالطنابير و يضرب عنده القيان و يلعب بالكلاب و يسامر الخراب و القيتان و انا نشهدكم انا قد خلعناه ...»11 اما از نزد شخصي مي آييم كه دين ندارد؛ شرابخوار است و هميشه مشغول ساز و آواز است؛ خنياگران و زنان خوش آواز در مجلس او دلربايي مي كنند؛ يزيد سگبازي مي كند و با جمعي دزد و خرابكار به شب ـ نشيني مي پردازد؛ شما را گواه مي گيريم كه از اين تاريخ او را از خلافت خلع كرديم.عبداللّه بن حنظله به پا خاست و گفت: من از پيش كسي مي آيم كه اگر هيچ كس با من ياري و همكاري نكند به كمك پسرانم به جنگ او خواهم رفت. او به من پولها و هداياي زيادي بخشيد و خيلي احترام كرد ولي من عطاياي او را به اين منظور پذيرفتم كه در راه جنگ خود او خرج كنم. به دنبال اين جريان، اهل مدينه يزيد را از خلافت خلع، و با عبداللّه بن حنظله بيعت كردند. بدين ترتيب اهل مدينه به قصد براندازي حكومت اموي قيام، و فرماندار يزيد را از شهر بيرون كردند. با اينكه تعداد انقلابيون هزار نفر بود، هيچ گونه تهديد و تطميع نتوانست آنها را منصرف سازد.سپاه خون آشام شام وحشيانه به شهر مدينه يورش آورد و با نهايت خشونت و وحشت، انقلاب مدينه را در هم كوبيد. فرماندار سپاه اموي به نام«مسلم بن عقبه مري، مردم را دعوت كرد كه با يزيد بيعت كنند كه همگي غلامان و بردگان مطيع يزيدند و يزيد در مورد جان و اموال آنها هر طوري بخواهد رفتار خواهد كرد.12شك نيست كه انگيزه پيوستن مردم به انقلاب، همان روحيه تازه اي بود كه انقلاب خونين امام حسين(ع) در كالبد افسرده ملت دميده بود.
3ـ انقلاب مختار ثقفي
در سال 66 هجري، مختار بن ابو عبيده ثقفي به دعوي خونخواهي امام حسين(ع) قيام كرد و آن جنبش بزرگ را در عراق پديد آورد. كار مختار در سايه دعوت به خاندان رسالت و ياري از ايرانيان بسرعت بالا گرفت و گذشته از كوفه و شهرهاي عراق، آذربايجان، ري، اصفهان و چند شهر ديگر ايراني نيز تحت فرمان او درآمد. مختار در اين نهضت بيشتر به ايرانيان اتكا داشت و لذا در سپاه او تعداد ايرانيان چندين برابر عربها بود.13 بيشتر شيعيان كوفه به مختار دست بيعت دادند و به ياري او تصميم جدي گرفتند و هيئتي به منظور تحقيق درباره دعوت مختار به مدينه اعزام داشتند. هيئت اعزامي شيعيان كوفه، كه رهبرشان «عبدالرحمان بن شريح» بود، وارد مدينه شدند و به ديدن محمد بن حنفيه رفتند و گفتند: «وقد قدم علينا المختار ابن ابي عبيد يزعم لنا انه قد جاءنا من تلقائكم و قد دعانا الي كتاب اللّه و سنة نبيه (ص) و الطلب بدماء اهل البيت(ع) و الدفع عن الضعفاء فبايعناه علي ذلك...» مختار پيش ما آمده، ادعا مي كند كه از جانب شماست و ما را به كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) و خونخواهي اهل بيت و دفاع از ضعيفان دعوت مي كند. ما با اين قرار با وي بيعت كرده ايم و به او پيوسته ايم. اگر دستور مي دهي از او پيروي كنيم و اگر منع كني از او دوري مي جوييم.14 اعضاي هيئت هركدام يكي يكي سخن گفتند و ابن حنفيه نيز سخنان آنها را شنيد و در پاسخ آنها گفت: «و اما ماذكرتم من دعإ من دعاكم الي الطلب بدمائنا فواللّه لوددت ان اللّه انتصرلنا من عددنا بمن شاء من خلقه اقول قولي هذا و استغفراللّه لي ولكم»15 آنچه گفتيد كه يكي شما را به خونخواهي ما دعوت كرده است به خدا دوست دارم خدا به وسيله هركس از مخلوق خويش كه خواهد انتقام ما را از دشمنان بگيرد. اين را مي گويم و براي خود و شما از خداوند آمرزش مي خواهم.به تعبير يعقوبي، محمد بن حنفيه به آن گروه از شيعيان گفت: «ما احب الينا من طلب ثارنا و اخذ لنا بحقنا و قتل عددنا»16 چه قدر دوست داريم كسي را كه خون ما را بخواهد و حق ما را بگيرد و دشمن ما را به قتل برساند.