بیشترلیست موضوعات دين وتكنولوژى(3) تكنولوژى و انسان تكنولوژى و سازمان شخصيت انسانى دوره جديد روان شناختى: توضیحاتافزودن یادداشت جدید
و اگر بازگشتى دوباره به هرم نيازهاى انسانى دشته باشيم به ياد خواهيم آورد كه اولاً نيازهاى اصيل انسان همانا نيازهاى متعاليِ اوست و در مرحله بعد هر يك از اين نيازها مترتب بر طبقه پيشين مى باشد. يعنى تا زمانى كه جامعه انسانى در چرخه و دورِ نياز ـ مصرف گرفتار است هرگز به سوى بر طرف نمودن نيازهاى متعالى تر خويش گامى بر نخواهد داشت. به همين دليل انسان تمدن صنعتى از مسايل و عوارض روانى بسيارى در رنج است. اشباع نشدن نيازهاى روانى او را به سمت پوچى بى هدفى اضطراب و عدم آرامش و... سوق داده است.به قول اريك فروم:(انسان امروزى احساس آرامش نمى كند و بيشتر و بيشتر دچار سركشتگى است. كار و كوشش مى كند امّا از فعاليتهاى خود احساس بيهودگى دارد. در حالى كه قدرت و تسلط او بر ماده گسترش مى يابد در زندگى فردى و اجتماعى خود را ناتوان مى بيند. با اين كه وسايل نوتر و بهترى براى استيلا بر طبيعت مى سازد ولى در تورى كه از همين ابزار و وسايل تنيده شده گرفتار گرديده و بصيرت خود را به منظور غايى (خود انسان) از دست داده است.) 8عدم توجه به نيازهاى اصيل بشر نكته اى است كه اكثر انديشه وران واقع بين پس از توجه و تأمل در روند رشد تكنولوژى در جامعه صنعتى بدان اشاره كرده اند:(بدين جهت دنيايى ايجاد شده است كه نمى تواند احتياجات حقيقى ما را ارضا كند و ما براى هميشه در آن بيگانه خواهيم ماند. ما امروز در جاده زمان به تصادف ترقيات تكنولوژى بدون آن كه به احتياجات اصلى جسم و جان خود توجه كنيم پيش مى رويم.)9از مهمترين نيازهاى روانيِ انسان نياز به تعلق اجتماعى است. نياز به عشق و نياز به ارتباط. به اعتقاد مزلو از روان شناسان
دوره جديد روان شناختى:
( هر جامعه خوب اگر مى خواهد پايدار بماند بايستى از هر طريقِ ممكن اين نياز را ارضا كند [و] در جامعه ما عقيم گذاشتن اين نيازها معمولى ترين علتى است كه در موارد ناسازگاريها و آسيبهاى شديدتر ديده شده است)10تمدن صنعتى اگر چه به لحاظ فيزيكى انسانها را به يكديگر نزديك ساخت امّا در مقابل ديوارهاى نامرئى بلندى از جدايى و تنهايى ميان آنان برقرار ساخت. شهرهاى صنعتى بزرگ از مشخصه هاى بارز تمدن صنعتى به شمار مى آيند. اين شهرها كه جمعيت هاى عظيم و متراكم انسانى را در بر گرفته اند به دليل اين كه رشد و توسعه تكنولوژى اقتضا مى نمود به وجود آمدند. ليكن تراكم فيزيكى هرگز به معناى تراكم و همزيستى روحها و انس و الفت انسانى ميان آنان نيست بلكه به عكس:(مردم جوامع صنعتى در عين حال كه در كنار يكديگر زندگى مى كنند نسبت به يكديگر بيگانه و بى احساس اند)11.(هر چه شهرها بزرگتر و پررونق تر شود فشار تنهايى محسوس تر مى گردد... علت احساس تنهايى اين است كه ارتباط روحى بين افراد به حداقل تنزّل يافته است.... نگرانى وسواس بى حوصلگى و ترشرويى با زندگيِ شهرنشينى آغشته شده است.)12ارتباطات روحى نزديك به زندگى معنى مى بخشد. انسانهايى كه مفهوم و معناى زندگى را در ميان خويش تقسيم نموده و در تشريك مساعى با همنوعان خويش در زندگى و حيات يكديگر شركت فعّال دارند يقيناً مى توانند بارقه هاى حيات و هدفمندى را در وجود يكديگر تزريق نمايند و معنى مفهوم عميق تر و گسترده ترى به فعاليتهاى حياتى ببخشند. امّا جدايى تنهايى و بيگانگى كه محصول و ارمغان زندگيِ شهرنشينى است با خود احساس پوچى بى معنايى خستگى از حيات و سردرگمى و از خود بيگانگى را به دنبال خواهد آورد:(در شهرهاى بزرگ كه همه چيز صورت (غول آسا) به خود گرفته اين حالت با حدّت و شدّت بيشترى هويدا شده است و افراد به سبب نابود شدن الفتها و همبستگى ها خود و زندگيِ خود را (پوچ) و (تهى) مى بينند... از اين رو خيلى زود مفهوم (خستگى) از حيات و (بيگانگى) از همه چيز و همه كس را احساس كرده اند.)13انسان و از خودبيگانگى14مشكل ديگر انسان در تمدن صنعتى مشكل از خود بيگانگى است. البته خود بيگانگى معنى و مفهوم مشخص و ثابتى ندارد. به همين لحاظ براى روشن شدن مقصود خويش ناچار به ذكر مقدمه اى مى باشيم: