دین و تکنولوژی (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دین و تکنولوژی (3) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همان طور كه پيش از اين گفتيم انسان مجموعه اى از دارايها و توانايهاست. مجموعه آنها شخصيت و هويت انسانى را تشكيل مى دهند. از خود بيگانگى زمانى اتفاق مى افتد كه انسان هويت خويش را ازياد ببرد و به تعبيرى به مجموعه ظرفيتها داده ها و داشته هايش توجه نكند. در اين صورت از خود فاصله خواهد گرفت با خويشتنِ خويش بيگانه خواهد گشت و حتى ممكن است هويت و شخصيتِ موجود يا پديده ديگرى را به جاى اين هويت وام ستاند. عوامل از خودبيگانگى فراوانند. بنابراين نمى توان آنها را در يك يا چند عامل خلاصه نمود. امّا به طور كلّى مى توان چنين تحليل نمود:

هر عاملى كه هويت و شخصيت انسانى را تحت الشعاعِ خويش قرار دهد و ذهن و توجه عميق انسانى را به خود معطوف داشته و فاصله و شكافى ميان انسان و هويت خويش برقرار سازد عامل از خود بيگانگى خواهد بود.

انسانها و جوامعى كه داراى آداب و رسوم بينش و تفكر تمايلات و آرزوها و احساسات و عواطف و خلاصه داراى فرهنگ بوميِ ويژه مى باشند ممكن است توسط فكر و فرهنگ بيگانه دچارِ از خود بيگانگى گردند. فرهنگهاى بيگانه اى كه به دلايل متنوع توانسته اند از كششها و جاذبه هاى خاصّى برخوردار شوند مى توانند با مجذوب ساختن و تحت استيلا در آوردن ذهنها و توجه ها آنها را از فرهنگ هويت و شخصيت خويش منفصل و طرز تفكر احساس و فرهنگ ديگرى به جاى آن جايگزين نمايند. به اين ترتيب انسانهاى آن جامعه مسخ مى گردند و با هويت تاريخچه و فرهنگ بوميِ خويش بيگانه مى گردند.

جامعه شناسان در تبيين موارد و مصاديق از خودبيگانگى ابزار كار را نيز از جمله عوامل مسخ شدن انسان مى دانند:

(در جامعه شناسى و روانشناسى كاملا

ً آشكار است كه هر كسى در مدت عمرش به ميزانى كه تماسش با يك ابزار و يا فرم كار بيشتر مى باشد كم كم شخصيت مستقل و حقيقيِ خود را فراموش مى كند و به جاى خودش آن ابزار كار را احساس مى كند.)15

(در اين جا انسان شيٌ مى شود و خود را شيٌ حس مى كند. ماشين زدگى همين معنى را مى دهد. فرد جزيى از ماشين مى شود. امروز انسان در هجوم و رسوخ ماشين مسخ مى شود. فرد خود را ادامه ماشين و يكى از ابزارهاى آن مى شمارد. راننده خود را ادامه ترمز و كلاج و دنده كاميونش مى يابد و...)16

اين يك نوع طرز تلقى نسبت به مسأله است. به گونه هاى ديگر نيز مسأله (از خود بيگانگى) جلوه مى كند. پيش از اين (از خود بيگانگى) را ترك هويت خويشتن و وام گرفتن شخصيت و هويتِ شخص يا پديده ديگر معنى نموديم. اكنون مى گوييم كه مى توان در قلمرو هويت فردى نيز دچار از خود بيگانگى شد. همان طور كه تكرار شد انسان مجموعه اى از تواناييها نيازها و ابعاد مختلف است. كليه اين ابعاد سهم و نقش ويژه اى در ساختار شخصيت انسان برعهده دارند. بنابراين نمى توان هويت كامل انسانى را جستجو نمود بى آن كه به تمامى اين اجزاء توجه تام و كافى مبذول داشت. تكيه بر جنبه هاى خاصى از وجود انسان و تغافل از ساير جنبه ها عينِ كنارگذاشتنِ هويتِ كامل انسانى و از خودبيگانگى است. اين نوعى اليناسيون و از خودبيگانگيِ دقيق تر و پيچيده تر مى باشد يعنى در خود خود را گم كردن. تصوير و ترسيم شخصيت انسان به عنوان موجودى ابزارساز و ابزار آفرين يا به عنوان موجودى هوشمند و فكور (به تنهايى) يا به عنوان انبانى از احساسات و عواطف يا به عنوان سيستم عصبى دقيق و... همگى تصاويرى ناقص و در نتيجه اشتباه آفرين از شخصيت انسانى خواهند بود.

در تمدن صنعتى اگر انسان به صورت شيٌ موجود مصرف كننده زائده اى در دنباله ماشين هويت مى يابد به دليل اين است كه ساختار تمدن صنعتى اقتضاى چنين تكيه و تاكيدى بر يكى از جنبه هاى وجودى انسان را مى نمود.

با اصالت دادن به ارزشهاى مادى توجه انحصارى به نيازهاى جسمانى و تن

دادن به مقتضياتِ ماشينيزم انسان توانست نيمى و به تعبير دقيق تر بخشى از وجود خويش يعنى نيمه ابزارى17 خود را به شدّت تاييد و تقويت گرداند امّا به قيمت فراموشى بخشهاى ديگر. اكنون همين روند در تمدن ماوراء صنعتى به گونه ديگرى و با تكيه بر بخش ديگرى از هويت آدمى (يعنى هوشمندى و تعقل) تكرار مى گردد. اين جريان را با عنوان (از خودبيگانگى و اليناسيون نوين) مى شناسيم. شايد تمدن صنعتى با توان روز افزون خود انسان را تبديل به شئ نمود و تمدن ماوراء صنعتى بتواند هويت انسان ماشينيزم را از (شئ بودن) به (مغز و هوش بودن) تغيير دهد ليكن اعتقاد روشن و صريح ما بر اين است كه هيچ از اين تصاوير و معانى ترسيم گر هويت و شخصيت كامل انسانى نخواهد بود. هر دو تمدن صنعتى و ماوراء صنعتى به يك اندازه انسان را مسخ خواهند نمود و چهره او را در پرده ابهام قرار خواهند داد.

در اين موقعيت از بحث نكات فراوانى به چشم مى خورد كه به دو نكته از آنها اشاره خواهيم داشت:

1 . بيمارى از خود بيگانگى در نظام و تمدن صنعتى بيمارى عمومى است. آن طور كه در نظر برخى ساده انديشان تلقى مى گردد اين مسأله موضوعى مختصّ و دامن گيرِ طبقات فرودست و به تعبيرى آنان كه در بدنه و قاعده نظام قرار دارند نمى باشد. حتى نخبگان و برگزيدگانى كه نقش مديريت و راهبريِ بخشهاى مختلفِ نظام را بر عهده دارند دچار از خودبيگانگى و سردرگمى مى باشند:

(مديران امروز به همان اندازه زيردستان خود وابسته و ضميمه ماشين هستند. مديران امروز از خودبيگانه و نگران هستند و حتى بيشتر از كارگران كارخانه هاشان....

مديران امروز چون برگزيدگان و نخبگان روزگار قديم نيستند كه گروهى فرهنگ آفرين culture - creating group بودند.)18

2 . نكته مهم ديگر عدم وقوف و توجه به موضوع از خودبيگانگى است. از خصلتهاى وجودى انسان تطبيق و سازگارى با شرايط وموقعيتهاست.

اين خصلت كه هم آثار مثبت و هم آثار منفى در پى دارد باعث مى گردد كه انسانها با شرايط مختلف رابطه سازگارى و تطابق برقرار نموده و هر قالبى را پذيرا باشند. انسانهاى قالب شكن كسانى

/ 9