بیشترلیست موضوعات بررسي سير تحول انديشههاي سياسي امام خميني(ره) قبل و بعد از انقلاب اسلامي و تأثير زمان و مكان بر آن الف) مقدمه ب) مقطع اول انديشه سياسي حضرت امام خميني(ره) ج) مقطع دوم انديشه سياسي حضرت امام خميني (68ـ1348) د) نتيجهگيري توضیحاتافزودن یادداشت جدید از اين نكات ميتوان نتيجه گرفت كه حكومت اسلامي، مثل ساير حكومتها، آنچه را لازم و ضروري است بر مدار مصلحت ميتواند به صورت قانون درآورد و اجرا كند ولي نكته مهم و فارق بين حكومت اسلامي با ساير حكومتها اين است كه حاكم اسلامي بايد توان تشخيص مصلحت جامعه را نيز داشته باشد والّا صلاحيت تدبير نظام را ندارد و اجتهاد مصطلح حوزهها نيز كفايت نميكند. امام معتقد بودند كه «اجتهاد مصطلح در حوزهها كافي نيست، بلكه يك فرد اگر اعلم به علوم معهود حوزهها باشد، ولي نتواند مصلحت جامعه را تشخيص دهد و يا نتواند افراد صالح و مفيد را از افراد ناصالح تشخيص دهد و به طور كلي در زمينه اجتماعي فاقد بينش صحيح و قدرت تصميمگيري باشد، اين فرد در مسائل اجتماعي و حكومتي مجتهد نيست و نميتواند زمام جامعه را به دست گيرد.»21پس امام(ره) پس از يكدهه تجربه نزديك حكومت، از سويي آشكارا به اينجا رسيدند كه بر پايه احكام فرعيه شرعيه آنگونه كه در حوزههاي علميه رايج است نميتوان به مقتضيات عصر پاسخ گفت و لذاست كه در مواردي بايد حتي به تعطيلي موقتي احكام فرعي رضا داد (مثلاً در قانون كار جمهوري اسلامي ايران). براي حل اين معضل تأسيس مجمع تشخيص مصلحت نظام را ضروري ديدند كه برحسب مصلحت، قوانيني را كه حتي با شرع و قانون معارض ميافتد، تصويب و خلأ قانوني نظام را پر كنند و براي اينكه اين نهاد پشتوانه لازم را داشته باشد، مشروعيت چنين نهادي، دفاع واضح و شفاف از ولايت فقيه را ميطلبيد كه امام در سال 1366 پس از طرح حدود دو دهه بحث نظري ولايت فقيه، مقصود خويش را از ولايت مطلقه بيان فرمودند و طرح بحث مصلحت و شفافيت بحث در موضوع ولايت مطلقه از تحولات و تغييرات انديشه امام خميني، در راستاي تحولات دو مرحله قبل بوده است.4) ممكن است اين سؤال پيش آيد كه طرح و تأكيد بر بحث ولايت مطلقه، خصوصا در مرحله سوم، با بحث مرحله دوم مقطع دوم (تأكيد بر نقش مردم) سازگار نيست. در پاسخ اجمالي به اين شبهه ميتوان گفت كه مفهوم و واژه "مطلقه" در انديشه امام خميني "مشترك لفظي" است؛ لفظ واحدي با مصاديق متفاوت و متعدد كه حداقل سه معناي زير را در آثار امام ميتوان يافت:معناي اول ـ مطلقه معادل استبداد است، در حالي كه در انديشه سياسي امام خميني(ره) مطرح شده، اما نفي شده است؛ مثلاً در كتاب ولايت فقيه ميخوانيم كه "حكومت اسلامي نه استبدادي است، نه مطلقه، بلكه مشروطه است. البته نه مشروطه به معناي متعارف فعلي آن... مشروطه از اين جهت كه حكومتكنندگان در اجرا و اداره مقيد به يك مجموعه شرط هستند كه در قرآن كريم و سنت رسول اكرم(ص) معين گشته است. مجموعه شرط همان احكام و قوانين اسلام است كه بايد رعايت و اجرا شود. از اين جهت حكومت اسلامي حكومت قانون الهي بر مردم است.»22