ميرزاى نورى در باب اول از كتاب خود، امورى را در تائيد تحريف ذكر نموده است، كه به اختصار چنين است:
1- رواياتى وجود دارد كه آنچه در امم گذشته واقع شده در امت اسلام نيز واقع مى شود، اين امر شامل تحريف كتاب هم مى شود.
2- نحوه جمع آورى قرآن در صدر اسلام عادتاً مستلزم وقوع تغيير و تحريف است.
3- آنچه اهل سنت راجع به نسخ تلاوت ذكر نموده اند، مستلزم نقص در قرآن و تحريف آن است.(البته حاجى نورى خود اين عقيده را باطل دانسته رد مى كند.)
4- على بن ابيطالب (ع) داراى مصحفى مخالف با مصحفى موجود در ترتيب و افزون بر قرآن فعلى بوده است.
5- عبد الله بن مسعود، مصحف معتبرى داشته كه در آن چيزهايى غير از مصحف موجود بوده است.
6- مصحف موجود، مشتمل بر همه آنچه كه در مصحف ابى بن كعب وجود دارد -و معتبر است - نيست.
7- عثمان به هنگام جمع قرآن برخى از كلمات و آيات را ناديده گرفته است.
8- اخبار فراوانى صريحاً دلالت بر وقوع نقص در قرآن دارند كه اهل سنّت آنها را نقل كرده اند.
9- خداوند نام و شمايل اوصياى خويش را در كتب آسمانى گذشته ذكر نموده است. در قرآن كه مهين بر كتب ديگر است به طريق اولى خداوند چنين كرده است.
10- با آنكه قرآن بر يك قرائت نازل شده است، وجود اختلاف قرائت ها در حروف و كلمات و جزء آنها ثابت و معلوم است.
11- اخبار فراوانى به طور عام صراحتاً دلالت بر وقوع تحريف و نقصان دارند.
12- اخبارى در نصوص تحريف بعضى از آيات وجود دارد.