قال:ثم عبرنا زمانا،ثم رأى بنو امية يعلمون اعلاما على الطريق و انهم ذكروا ما تكلم به ابو جعفر (ع)فذرعوا ما بين ظل عير الى فيئ و عير ثم جزوه على اثنى عشر ميلاً فكان ثلثة آلاف و خمسمأة ذراع كل ميل،فوضعوا الاعلام،فلما ظهر بنوها شم غيروا أمر بنى امية غيرة لأن الحديث هاشمى، فوضعوا إلى جنب كل علم علما.»70 امام صادق (ع)فرمود:ما نشسته بوديم و پدرم كه نزد يكى از از واليان بنى اميه بر شهر مدينه بود،وارد شد و نشست،سپس فرمود:من چند لحظه پيش نزد او [والى ]بودم كه والى از آنان [علماى مذاهب ديگر]درباره ناتمام گزاردن نماز پرسيد.
گروهى از آنان گفتند:در سفر سه روزه.
گروهى گفتند، در يك شب و يك روز.
گروهى گفتند: در يك روحه.71 والى،از من پرسيد، به او گفتم: رسول خدا(ص)در آن هنگام كه جبرئيل براى بيان حكم ناتمام گزاردن نماز بر او فرود آمد او از جبرئيل پرسيد:اين حكم در چه مقدار راه است؟ جبرئيل گفت:در يك بريد.
حضرت فرمود:بريد چيست؟ جبرئيل گفت:از سايه «عير»تا سايه«و عير».
امام صادق (ع) فرمود: سپس زمانى سپرى شد،ديده شد كه بنى اميه نشانه هايى را در درازاى راه قرار مىدهند و اين در حالى بود كه آنان آنچه را كه امام باقر(ع)فرموده بود،به ياد آورند، سپس ميان سايه«عير»تا سايه«و عير»را به وسيله ذارع اندازه گرفتند، آن را بر دوازده ميل تقسيم كردند كه در ازاى هر ميل، سه هزار و پانصد ذارع شد،سپس نشانه گذارى كردند.هنگامى كه بنى هاشم [بنى عباس]ظاهر شدند،به گونهاى آن نشانه گذاريها را دگرگون كردند،پس در كنار هر نشانهاى،نشانهاى از خود گذاشتند.
9.«ما رواه الصدوق قال:و قال الصادق(ع):إن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله لمّا نزل عليه جبرئيل بالتقصير قال له النبى صلى اللّه عليه و آله فى كم ذلك؟فقال:فى بريد،فقال:و كم البريد؟قال: ما بين ظل عير الى فيئ و عير فذرعته بنو امية ثم جزوه على اثنى عشر ميلاًفكان كل ميل الفا و خمسمأة ذارع،و هو اربعة فراسخ.»72 امام صادق(ع)فرمود:هنگامى كه جبرئيل براى بيان حكم ناتمام گزاردن نماز بر رسول خدا(ص)فرود آمد،پيامبر(ص)از او پرسيد:اين حكم ناتمام گزاردن نماز،در چه اندازه راه است؟ جبرئيل گفت:در يك بريد.
پيامبر پرسيد: بريد چه اندازه است؟ جيرئيل گفت:بين سايه«عير»و سايه «و عير».
امويان آن درازا را به ذارع اندازه گرفتند و سپس بر دوازده ميل تقسيم كردند كه هر ميل برابر با هزار و پانصد ذارع و مجموع درازا،برابر با چهار فرسخ شد.شيخ حر عاملى، در ذيل اين حديث مىنويسد:
«اين روايت،خلاف مشهور ميان راويان و فقيهان است و...و شايد ذارع در اين جا غير از ذارع در حديث نخست، و بيش از ميزان آن باشد.» 10.«ما رواه الكلينى عن على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن بعض اصحابه عن ابيعبداللّه (ع)قال:سئل عن حد الاميال التى يجب فيها التقصير؟ فقال ابو عبداللّه (ع):إن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله جعل حد الاميال من ظل عير الى ظل و عير، و هو الميل الذى وضع رسول اللّه صلى الله عليه و آله عليه التقصير.»73 از امام صادق (ع)درباره ميلهايى كه سبب ناتمام گزاردن نماز مىشود مىپرسد.حضرت در پاسخ مىفرمايد:رسول خدا (ص)انازه ميلهايى كه سبب ناتمام گزاردن نماز مىشود،از سايه عير تا سايه وعير قرار داد و آن اندازه ميلى است كه پيامبر (ص)ناتمام گزاردن نماز را بر آن بر نهاده است.
بررسى سندهاى حديث پسين به خوبى روشن است كه حديث شماره 8 مرسل است و بى اعتبار. همين گونه است روايت ابن بابويه، به گونه مرسل از امام صادق(ع)؛زيرا دليلى معتبر بر حجت بودن اخبار و مرسله شيخ صدوق، وجود ندارد.
حديث دهم نيز،اعتبارى ندارد؛زيرا ابن ابى عمير،هر چند از اصحاب اجماع است،ولى اين موضوع دليل بر معتبر بودن اخبار مرسله او نمىشود.در معناى اصحاب اجماع، در شرح حديث هفتم از روايات دسته نخست،يادآور شديم:اين نيست كه روايات مرسله راوى اعتبار داشته باشد.
معناى عَير و عُيَر:
علامه بحر العلوم در ابن باره مىنويسد:
«عَيْر، بر وزن طِير،و عُيَر بر وزن زُبير، دو كوه در مدينهاند كه در جانب مشرق و مغرب آن قرار دارند.عَير،كه به آن عاير نيز گفته مىشود، در شرق مدينه و وعُير در غرب آن واقع است؛از اين روى، حضرت رسول (ص)فرمود: بين سايه عير و سايه وُعير، زيرا «فيئ»آن سايهاى است كه پديد بيايد كه از فعل «فاء»به معناى «رجوع كرد»مشتق است.» همو،مىافزايد:
«و مقصود از «ميان دو سايه»ميان دو كوه است.سايه گفته براى اينكه بياگاهاند كه اندازه درازاى«ميل»همانا دو جهتى است كه آن دو جهت، آغاز سايهاند. پس ياد كرد سايه،براى تأكيد روى چيزى است كه ظهور بينه آن را مىرساند و امّا پايان سايه روشن نيست،بلكه گاهى سايه،پايان ندارد؛از اين روى،اندازهگيرى از پايان سايه دو كوه، درست نيست. »74
همه اخبار دسته دوم، ظهور در اين دارند كه چهار فرسخ تمام،موضوع براى ناتمام گزاردن نماز است،بدون بازگشت.يعنى ظاهر آنها اين است كه كمترين درازايى كه در آن بايد نماز را ناتمام گزارد،چهار فرسخ،يك بريد و يا دوازده ميل است.
اگر نبود اخبار ديگرى كه روشنگر اين دسته از اخبارند،چنين استفاده مىشد كه ميان اخبار دسته دوم و اخبار دسته اول،ناسازگارى است،هر چند در گاه ناسازگارى نيز،هيچ گونه خدشهاى بر آنچه كه ما به آن رسيدهايم، وارد نمىشود،زيرا اين ناسازگارى احتمالى و ابتدايى از اين جهت ترديد ايجاد مىكند كه آيا معيار كوتاه شدن نماز،آن سفرى است كه درازاى آن يك روز باشد و يا آن سفرى كه درازاى آن نصف روز باشد؟ اخبار دسته نخست،احتمال نخست را و اخبار دسته دوم،احتمال دوم را مىفهمانند و ياد كرد چهار فرسخ و يك بريد و مانند آن در دسته دوم،به عنوان بيان نمونه براى نصف روز است.در هر صورت، ناسازگارى احتمالى ياد شده با توجه به روايات دسته سوم،برطرف خواهد شد.
اين دسته از اخبار ظهور در اين دارند كه چهار فرسخ،سبب ناتمام گزاردن نماز است،به شرط اين كه مسافر، در همان روز خارج شدن از وطن، به وطن باز گردد كه در نتيجه«مسيرة يوم»و يا«هشت فرسخ»به گونه آميختگى رفت و برگشت، درست مىشود:
1.«ما رواه الصدوق عن جميل بن دراج عن زراره بن اعين قال: سألت ابا عبدالل+ه (ع)عن التقصير،فقال:بريد ذاهب و بريد جائى، قال:و كان رسول الل+ه، صلى اللّه عليه و اله،اذا اتى ذبابا قصر و ذباب على بريد و انما فعل ذلك لانه اذا رجع كان سفره بريدين ثمانية فراسخ.»75 زراره از امام صادق(ع)درباره ناتمام گزاردن نماز مىپرسد.
حضرت مىفرمايد:يك بريد رفت و يك بريد برگشت.
سپس فرمود:پيامبر خدا(ص)هنگامى كه به«ذباب»مىرفت،نماز را ناتمام مىگزارد و«ذباب»در يك بريدى قرار دارد و همانا اين كار را انجام مىداد براى اين كه اگر باز مىگشت، مسافرت او دو بريد، برابر با هشت فرسخ مىشد.
2.«ما رواه فى العيون و العلل باسناده عن الفضل بن شاذان عن الرضا(ع)قال:انما وجبت الجمعة على من يكون على رأس فرسخين، لا اكثر من ذلك،لأن ما تقصر فيه الصلاة بريدان ذاهبا،تو بريد ذاهبا و بريد جائيا، و البريد اربعة فراسخ،فوجبت الجمعة على من هو على نصف البريد الذى يجب فيه التقصير، و ذلك لانه يجئفرسخين و يرجع فرسخين، و ذلك اربعة فراسخ،و هو نصف طريق المسافر.»76 فضل بن شاذان مىگويد:امام رضا (ع)فرمود:همانا نماز جمعه، واجب شد براى كسى كه در دو فرسخى قرار گرفته باشد،نه بيشتر از اين؛زيرا درازايى كه در آن، ناتمام گزاردن نماز واجب مىشود،دو بريد رفت و يا يك بريد برگشت و بريد،چهار فرسخ است.سپس نماز جمعه واجب شد بر كسى كه در نصف بريد قرار بگيرد،كه نماز در بريد ناتمام مىشود؛زيرا او دو فرسخ مىرود و دو فرسخ بر مىگردد و اين،برابر است با چهار فرسخ،نصف راه مسافر.
اشكال:حكم واجب بودن نماز جمعه در اين حديث،به عهده كسى قرار گرفته كه در دو فرسخى قرار گرفته باشد،نه به كسى كه راه او تا نماز جمعه نيمى از نيم روز باشد و حكم ياد شده در حديث هم ثابت است و هم نشانه اين كه معيار در ناتمام گزاردن نماز،هشت فرسخ است،نه مسير يوم.
پاسخ : شما اگر اخبار باب نخست از بابهاى نماز جمعه را در وسائل الشيعه 77 مطالعه كنيد،در مىيابيد كه حكم واجب بودن نماز جمعه، تنها براى كسانى گذارده نشده است كه سر دو فرسخى قرار گرفته باشند؛زيرا آهنگ آن روايتها، آهنگ برداشتن حكم است و ناسازگارى ندارد كه در آغاز و در مقام انشاء،حكم،به عهده كسانى آمده باشد كه در جايى قرار گرفته باشند كه نيمى از نيم روز،با مكان نماز جمعه فاصله داشته باشند. ولى امام (ع)بع عنوان حاكم سياسى شرعى و براى زمان خود، حكم را از كسانى كه در بيش از دو فرسخ قرار بگيرند،برداشته باشد،چنانكه زكات در اصل وضع،به بسيارى از غلات و....بسته شد بود،ولى بخشى از آنها، مانند:برنج و...بخشيده شد.
احتمال ديگر در مسأله مورد بحث اين است كه اگر حكم به دو فرسخى بسته شده باشد،بگوييم اين بستگى حكم به عنوان بيان نمونه در زمان بيانِ حكم است.
3.«ما رواه الشيخ عن الحسين بن سعيد عن فضال عن معاوية بن وهب،قال:قلت:لابيعبداللّه(ع):ادنى ما يقصر فيه المسافر الصلوة؟قال:بريد ذاهبا و بريد جائيا.»78 معاوية بن وهب مىگويد:از امام صادق(ع)پرسيدم:كمترين راهى كه مسافر در آن ،نماز را ناتمام مىگزارد، چه اندازه است؟ فرمود:يك بريد رفت و يك بريد برگشت.