آن شب شبى سرد و وحشتناكى بود، شبى كه اهريمنان حكومت شام ، شهر را محاصره كرده و مردم را در مسجد زندانى نموده ، و مى خواهند زيد و ياران فداكارش را دستگير نمايند.
به نقل تاريخ طبرى و ديگر مورخين آن شب ، شب چهارشنبه اول صفر بود، شبى سرد و طافت فرسا.
زيد و عده معدود رزمندگان با وفايش در بيابان آتش افروختند و در كنار آتش آن شب را تا به صبح بيدار ماندند. و اين آتش خود علامت آمادگى نبرد بود.(450)
اگر كسى آن شب از كنار آن بيابان مى گذشت ، صحنه جالبى مى ديد شعله هاى آتش صورتهاى افروخته و مصمم مبارزين بزرگ را گرم كرده بود و در مقابل اين شعله ها، شعله هاى جهاد و انتقام و دفاع از حريم قرآن و عترت از قلب آن رادمردان زبانه مى كشيد. زيد (عليه السلام ) و ياران فداكارش با اراده اى آهنين و عزمى جزم خود را براى نبرد، نبرد در راه حق ، نبرد در راه شرافت و آزادى ، نبرد در راه فضيلت و نبرد در راه نجات محرومان و انتقام خون شهيدان آماده مى ساختند.
آنان دسته هاى شمشير را مى فشردند و دندان ها را به هم مى چسباندند و صداى ( اللّه اكبر ) و شعار اصحاب بدر، و فريادشان به شعار رسول اللّه ، (يا منصور امت ) بلند بود.(451)