شخصیت و قیام زید بن علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شخصیت و قیام زید بن علی (علیه السلام) - نسخه متنی

ابو فاضل رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ياران كجا رفتند

زيد (عليه السلام ) فرزند حسين با قلبى سرشار از عشق به خدا و اميد به لقاى دوست در كنار دوستانى با وفا و رزمنده به سر مى برد او هيچ نگرانى ندارد اين سرنوشت اوست و او به استقبال آن مى شتابد.

تنها ناراحتى زيد، از اين جهت بود كه چگونه مردم به او خيانت كردند و هم اكنون او را تنها با عده كم در مقابل دشمن قرار داده اند زيد نگاهى به صورت برافروخته ياران كه شعله هاى آتش آن را روشن كرده است مى كند و مى گويد: ( سبحان اللّه ، فاين الناس ) سبحان اللّه تعجب مى كند پس ‍ مردم كجايند.(452)

از آن چهل هزار نفرى كه با او بيعت كرده اند تنها دويست و هجده نفر اطراف او را گرفته اند. و همه خود را براى فردا، فردا روز جنگ روز سرنوشت و بالاخره روز شهادت آماده مى كنند.(453)

او مى گويد پس كو آن كسانى كه با ما بيعت كردند.

گفتند: فرزند پيغمبر، مردم را در مسجد زندان كرده اند، او با حالت تاءسف و ناراحتى فرمود: ( لا واللّه ما هذا لمن بايعنا بعذر) نه ، به خدا سوگند اين براى آنان كه با ما بيعت كردند عذر نمى شود.(454)

تب جنگ بالا گرفت

روز جنگ فرا رسيد، در اين لحظات حساس و اوضاع دگرگون كوفه ، موقعى كه تب جنگ به شدت بالا گرفته بود، استاندار عراق يوسف بن عمر در شهر مجاور كوفه (حيره ) به سر مى برد و اوضاع مركز استان (كوفه ) وى را سخت نگران ساخته بود و مرتب به وسيله عامل خود حكم بن صلت در كوفه جريان پيشامدهاى كوفه را تعقيب مى كرد، و موقعى به او خبر دادند كه زيد و يارانش در شب چهارشنبه در بيابان آتش ها به پا كردند و تا به صبح در كنار شعله هاى آتش رجزخوانى و حماسه سرايى داشته اند، سخت به وحشت افتاد و تصميم گرفت شخصا در نبرد شركت كند و براى سركوبى نهضت از حيره خارج شود.
و مقدمةً براى اينكه موقعيت زيد و تعداد سربازان وى را به دست آورد و از اوضاع آنان به دقت اطلاعاتى كسب كند، به اطرافيان خود گفت :

چه كسى حاضر است به كوفه برود ( فيقرب هؤ لاء فياءتينا بخبرهم )، و از نزديك از آنها خبرى براى ما بياورد، مردى به نام عبداللّه بن عباس متنوف همدانى ، گفت : من براى شما اين ماءموريت را انجام مى دهم .

او با پنجاه سوار به طرف كوفه حركت كردند، تا نزديك مقر فرماندهى زيد (عليه السلام ) كه محله اى بود به نام جبانه سالم رسيدند، و وضعيت و عده ياران زيد را از نزديك مشاهده كردند و به طرف حيره بازگشتند و يوسف بن عمر را در جريان اوضاع قرار دادند.(455)

/ 344