عبداللّه بن جعفر گويد: كه زيد بن على (عليهماالسلام ) بر هشام بن عبدالملك وارد شد و حوائج و خواسته هايى داشت ، هشام به خواسته هاى او توجهى نكرد، و سخنان زشتى را نسبت به او داد.زيد خشمگين از نزد هشام خارج شد، و در حالى كه انگشتان خويش را بر شاربش نهاده بود گفت :اين زندگانى ذلت است و از آنجا بيرون رفت و آهنگ كوفه نمود.(258)به شهادت تاريخ مى توان چهره اين مرد هتاك يعنى هشام را چنين ترسيم نمود و صفات رذيله او را در چند جمله خلاصه كرد: خودپسند، مغرور، ظاهر ساز، عوامفريب ، هتاك ، ستمگر، بخيل او به تخيلات و تشريفات ظاهرى علاقه زيادى داشت .او خود را غرق در زيورها و لباسهاى رنگارنگ كرده بود بنحوى كه مى گويند در سفر روحانى حج ! فقط لباسها و تجملات وى و نزديكانش را ششصد شتر حمل مى كردند.(259)او به پول و ثروت عشق مى ورزيد و شايد در دنياپرستى كمتر كسى از خلفاى جور بپاى او مى رسيد، بيت المال مسلمين را به نام خود ثبت و ضبط مى كرد و در بخل و جمع اين اموال ضرب المثل بود.(260)
خواب عبدالملك
گويند: عبدالملك مروان پدر هشام در عالم رؤ يا ديد كه در محراب مسجد چهار بار بول كرد. مردى بنام سعيد بن ميت اين خواب را چنين تعبير كرد كه : چهار نفر از فرزندان عبدالملك به حكومت و خلافت مى رسند (261) و اين تعبير درست از آب درآمد زيرا پس از عبدالملك ، وليد آنگاه سليمان سپس يزيد و بعد از وى هشام به خلافت رسيدند.واقعا اين خواب عبدالملك از رؤ ياهاى صادقه بوده است ، همانطور كه در عالم خواب او چهار بار مسجد را آلوده كرد و به چهار فرزند وى تعبير شد اين فرزندان كثيف هم دنياى اسلام را به كثافت و نجاست خويش آلوده كردند.(262)آرى جنايات اين پست فطرتان قابل حد و حصر و شمارش نيست و از همه مهمتر، كشتن و قتل شخصيتهاى بى نظيرى چون امام سجاد به فرمان وليد با سعايت برادرش هشام صورت گرفت .(263)و شهادت امام باقر (عليه السلام ) نيز به دستور هشام بود.