برخورد سفيان ثورى با عيسى - شخصیت و قیام زید بن علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شخصیت و قیام زید بن علی (علیه السلام) - نسخه متنی

ابو فاضل رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

برخورد سفيان ثورى با عيسى

جعفر عبدى گويد: پس از كشته شدن ابراهيم ، من و حسن بن صالح و برادرش على بن صالح و عبد ربة بن علقمة و جناب بن نطاس ، به همراه عيسى بن زيد براى سفر حج حركت كرديم . عيسى به صورت يك ساربان در ميان ما بود و نام خود را مخفى مى داشت ، تا اينكه به مكه رسيديم ، شبى در مسجد الحرام گردهم جمع شديم و عيسى با حسن بن صالح در پاره اى از مسائل با هم اختلاف نظر داشتند اين جريان گذشت و فرداى آن روز عبد ربة ، رفيق ما آمد و گفت : شفاى اختلاف شما آمد، سفيان ثورى به مكه آمده ، همگى برخاستند به نزد سفيان رفتيم و او در مسجد الحرام نشسته بود بر او سلام كرديم و نشستيم .
عيسى به سخن آمده و مساءله مورد اختلاف را مطرح كرد، سفيان متوجه شد كه مساءله (جنبه سياسى ) دارد و برخورد با حكومت وقت مى كند خود را كنار كشيد و گفت : من اين مطالب را نمى دانم و مى ترسم چيزى بگويم :

حسن بن صالح گفت : نترس اين مرد عيسى بن زيد است !

سفيان به طور استفسار نگاهى به صورت جناب بن نطاس كرد. جناب گفت : بلى عيسى بن زيد است .

سفيان تا عيسى را شناخت بلادرنگ از جا برخاست و مؤ دب پيش روى عيسى آمد و او را در آغوش كشيد و به شدت گريه كرد و از سخنان خود پوزش خواست آنگاه در حالى كه گريان بود جواب مساءله را بيان كرد. و رو به ما كرد و گفت : ( ان حب بنى فاطمة (عليهاالسلام ) و الجزع لهم ، مماهم عليه من الخوف و القتل و النطريد، ليبكى من فى قلبه شى ء من الايمان ). براستى كه دوستى فرزندان فاطمه (عليهاالسلام ) و دلسوزى براى آنان از اين وضع رقت بارى كه آنها دارند از قتل و ترس و آواره گى ، هر شخصى كه مختصر ايمانى در دلش باشد به گريه مى افتد.

آنگاه روبه عيسى كرد و گفت : پدرم فدايت شود برخيز و خود را مخفى كن مبادا آن چه را كه ما از اينان بيم داريم بر سرت آيد.

راوى گويد: ما برخاسته و متفرق شديم . صاحب ( مقاتل الطالبيين ) اين قضيه را به روايت ديگر نيز نقل كرده است كه تكرار آن لزومى نداشت .

/ 344