ديدار دوستان
خصيب وابشى كه از ياران زيد و از نزديكان فرزندش عيسى است گويد: عيسى بن زيد سركردگى ميمنه لشكر محمّد بن عبداللّه (نفس زكيه ) را در جنگ به عهده داشت و بعد از شهادت محمّد به كمك ابراهيم برادرش شتافت و همين سمت را در نبرد ابراهيم با دشمن داشت و او فرمانده ميمنه لشكر ابراهيم بود.او بعد از شهادت ابراهيم در (باخمرى ) به كوفه رفت و در خانه على بن صالح به طور ناشناس مى زيست . و ما گاهى با ترس و وحشت به ديدن او مى رفتيم و گاهى در بيابان با او مصادف مى شديم . كه به وسيله شترى كه از آن مردى از اهل كوفه بود آب مى كشيد. چون ما را مى ديد نزد ما مى نشست و با به گفتگو مى پرداخت . و مى گفت : به خدا دوست دارم كه از جانب اينان (بنى العباس ) امنيت داشتيد تا با صراحت بيشترى با شما سخن مى گفتم و از گفتگو و ديدار شما بهره بيشترى مى بردم به خدا من خيلى مشتاق ديدار شما هستم و در تنهايى و حتى در بستر خواب به ياد شما هستم . اكنون برخيزيد و از اينجا برويد كه مبادا ماءمورين از وضع من و شما آگاه شوند و صدمه و زيانى از اين ناحيه به شما برسد.مختار بن عمر مى گويد:خصيب را ديدم كه براى بوسيدن دست عيسى بن زيد خم شده بود و عيسى نمى گذاشت و دست خود را مى كشيد.خصيب به او گفت : من دست عبداللّه بن حسن را بوسيدم و او مرا از اين كار منع نكرد.