صالحيه
صالحيه از پيروان حسن بن صالح بن حى مى باشند. حسن بن صالح پيشواى فكرى فرقه صالحيه ، او مردى فقيه و زاهد و متكلم و محدث بوده است .(991)ابونعيم درباره اش مى گويد: هشتصد محدث را ملاقات كردم ، و از حسن بن صالح برتر نديدم . (992) حسن صالح تاءليفات و نوشته هايى دارد، از جمله :كتابى در (توحيد) و در امامت على (عليه السلام )، و كتاب (جامع ) در فقه ، او بطور مخفيانه در سال 167 ه ق در گذشت .(993)عيسى بن زيد در خانه وى مخفى شد، و دختر او را به عقد خويش درآورد و فرزندانى از او به وجود آمدند.(994)امّا، (كثيرالنواء) رهبر (بتريه ) او از محدثين بزرگ كوفه بود.(995)و صالحيه و بتريه در اكثر آراء و عقايدشان با هم اتفاق نظر دارند.(996)آنها در مساءله خلافت گويند، كه جايز است مردم كسى را به عنوان خليه براى خود انتخاب كنند، و عمر و ابوبكر را مردم انتخاب كردند، با وجودى كه على (عليه السلام ) در ميان آنان بود، و هر كس نسبت به خليفه منتخب مردم مخالفت كند خواه از قريش باشد يا از بنى هاشم كافر است .(997)آنان خلافت عمر و ابوبكر را تقبيح مى كنند و آنان را كافر نمى دانند و آن دو را براى خلافت اهل و سزاوار مى دانند، و مى گويند: على (عليه السلام ) اين امر (خلافت ) را به آنان واگذار كرد، و بدون اينكه اكراه و اجبارى براى حضرتش باشد، با آن دو بيعت نمود.(998)آنان قائل به امامت افضل و ازهد هستند اگر ساير شروط مساوى شد، و اگر در تمام شروط مساوى شدند، بايد ببينند كدام راءى محكم تر و سياست بيشترى دارد، او را انتخاب كنند، و اگر هر كدام در كشور و بلادى باشند اشكال ندارد كه هر كدام از آن دو امام و پيشواى منطقه خويش باشد، و اطاعتش بر قوم و گروه منطقه اش واجب است ، اگر چه او فتواى به قتل امام منطقه ديگر بدهد.(999)و بعضى از آنان زيبايى و حسن صورت را در امام شرط مى دانند.(1000)شهرستانى گويد: آنان نسبت به عثمان توقف دارند، و از او به بدى ياد مى كنند، و بعضى ورع و تقواى عثمان را قائلند، و بعضى او را ذم و نكوهش مى كنند، و خلاصه وضع او را به خدا ارجاع مى دهند.(1001)امّا صالح بن حى اين راءى را ندارد و عثمان را مستحق منصب خلافت نمى داند و از او برائت مى جويد.(1002)