هشام به امام باقر (ع ) اهانت كرد
صدوق در (عيون اخبار الرضا) نقل مى كند، كه ، هشام بن عبدالملك خليفه اموى به برادر بزرگوار زيد و امام معصوم ، محمّد بن على الباقر (عليهماالسلام ) جسارت كرد و با جمله توهين آميز رو به زيد كرد و گفت :برادرت (بقره ) (340) چكار مى كند. ( العياذ باللّه . ) زيد در جواب ، گفت پيامبر خدا، برادرم را (باقرالعلم ) (شكافنده دانش )، نامگذارى كرد، ولى تو او را (بقره ) مى خوانى ؟!و مشاجرات لفظى سختى بين هشام ، اين خليفه مغرور و بدزبان اموى و زيد (عليه السلام ) درگرفت .(341)
زيد (عليه السلام ) در شام به زندان مى افتد
هشام ، خليفه مرموز و نابكار اموى ، از اين برخوردها و ملاقات هاى خويش با زيد كاملا روحيه آزادمنشى و حريت او را درك كرده بود، و او خوب مى دانست كه اين مرد آرام نخواهد نشست ، او نبيره پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله ) و فرزند اميرالمؤ منين (عليه السلام ) و نوه حسين (عليه السلام ) و زاده امام سجاد (عليه السلام ) است او تربيت شده مكتب قرآن و ولايت است .هشام از سخنان و حركات زيد كاملا آگاه بود، و از آن طرف شخصيت و احترام او را در ميان مردم حجاز و عراق مى دانست ، و برازندگى و لياقت و دورانديشى زيد را هيچگاه از نظر دور نمى داشت ، لذا او را در شام تحت نظر گرفت ، و با گزارش هاى مختلف از ناحيه جاسوسان خود مى ترسيد زيد (عليه السلام ) در پايتخت نيز دست به فعاليت و روشنگرى و اقدام عليه او بزند.با اين مقدمات تصميم گرفت او را به زندان بياندازد، تا تماس او با مردم كاملا قطع گردد.(342)آرى اين اهانتها و تهمت ها و بدگويى ها و بالاخره زندان و شكنجه هيچ كدام كوچكترين اثرى در تصميم راسخ و اراده قوى قهرمان علم و تقوا و شجاعت يعنى زيد بن على نداشت او پنج ماه به زندان افتاد، ولى عالم آل محمّد (صلى اللّه عليه و آله ) زندان را تبديل به مدرسه كرد و حتى در زندان دست از روشنگرى و تبليغ برنداشت وى در زندان تفسير قرآن مى گفت و حقايق و معارف اسلام را براى زندانيان روشن مى ساخت (343) كه ما در فصل (زيد مفسر و همراز قرآن ) در همين كتاب يادآور شديم .او پس از 5 ماه از زندان آزاد شد، امّا كاملا تحت نظر بود و هشام نتوانست وجود زيد و آزادى او را در شام تحمل كند. با يك توطئه ساختگى او را از شام اخراج كرد.