مرگ عيسى - شخصیت و قیام زید بن علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شخصیت و قیام زید بن علی (علیه السلام) - نسخه متنی

ابو فاضل رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مهدى گفت : به كجا فرار كرده ، و آخرين ملاقات تو با او در كجا و در خانه چه شخصى بود؟

حاضر گفت : از روزى كه متوارى شد من او را نديدم و از وى هيچگونه خبرى ندارم .

مهدى گفت : به خدا سوگند يا بايد جاى او را به من نشان دهى يا الا ن دستور مى دهم گردنت را بزنند.

حاضر گفت : هر كارى مى توانى بكن ، آيا ترا به مخفيگاه عيسى بن زيد راهنمايى كنم كه او را بكشى و پس از آن خدا و رسولش را در حالى كه خونخواه او هستند ملاقات كنم . او را به تو نشان نخواهم داد.

در اين حال مهدى سخت خشمگين شد. و فرمان جلو چشم من گردن (حاضر) را زدند. پس از كشتن حاضر مهدى رو به من كرد و گفت : خوب حالا تو درباره ما شعر مى گويى يا ترا هم به اين مرد ملحق كنم .

گفتم : نه ، شعر مى گويم ، مهدى دستور داد مرا آزاد كردند.

و محمّد بن قاسم بن مهرويه گفته : و آن دو شعرى را كه از حاضر شنيده هم اكنون جزء ديوان اشعار ابوالعتاهيه است .

ابوالفرج اصفهانى اين روايت را به شكل ديگرى نيز نقل كرده است . و گفته همان روايت اول صحيح تر است .

مرگ عيسى

عيسى پس از سالها زندگى مخفيانه در زمان حكومت مهدى عباسى در كوفه به سال 169 به سن 60 سالگى از دنيا رفت . (886) عيسى وراق از محمّد بن محمّد نوفلى و او از پدر و عمويش روايت كرده كه گفت :

عيسى پس از جنگ باخمرى متوارى و پنهان شد و با وجود امان خليفه عباسى ظاهر نشد و تا آخر عمر به شكل مخفيانه زندگى مى كرد.
ماءموران به مهدى عباسى گزارش دادند كه سه نفر به نامهاى ابن علاق صيرفى و حاضر و صباح زعفرانى ، براى عيسى از مردم بيعت مى گيرند، مهدى (حاضر) را دستگير كرد و از روى سياست با رفق و مهربانى از او اقرار گرفت آنگاه بر او سخت گرفت تا اينكه مخفيگاه عيسى را نشان دهد، ولى او امتناع كرد و نشان نداد، مهدى دستور داد او را كشتند. در تمام مدتى كه عيسى زنده بود در صدد دستگير نمودن ابن علاق و صباح درآمد ولى به آن دو دست نيافت .

تا اينكه عيسى بن زيد از دنيا رفت . در اين موقع صباح ، به حسن بن صالح گفت : پس بى جهت ما به چه سختى و ناراحتى دچاريم ، اينك كه عيسى از دنيا رفت و تعقيب ما هم به خاطر او بود، و چون معلوم شد كه او از دنيا رفته است خيال حكومت وقت از ناحيه او آسوده مى شود و دست از سر ما بر مى دارد. پس اجازه بده من به نزد اين مرد يعنى مهدى عباسى بروم و خبر مرگ عيسى را به او بدهم تا از تعقيب ما دست كشد. ما از ترس و واهمه آسوده گرديم ؟

/ 344