رؤ ياى رسول خدا
روزى پيامبر روى منبر نشسته بود، اتفاقا خواب سبكى به حضرتش دست داد، در عالم خواب ديد مردمى چند مانند بوزينه گان به منبرش مى جهند و مردم را به قهقهرا (عقب گرائى و ارتجاع به عصر جاهليت ) بر مى گردانند.پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) بيدار شد و نشست در حالى كه چهره اش را اندوه و غم نمايانى فرا گرفته بود، پس ناگاه جبرئيل نازل شد و اين آيه را براى آن حضرت آورد: (و خوابى را كه به تو نمايانديم و درخت ملعونى كه در قرآن ياد شده است جز براى آزمايش مردم نبود، و آنان را (از كيفر خدا) مى ترسانيم ، ولى آنها را جز طغيان و سركشى سخت نيفزايد.(143)سپس امام فرمود: مقصود از (شجره ملعون ) يعنى درخت ملعون ، بنى اميه اند.پيامبر فرمود: اى جبرئيل آيا ايشان در عهد و روزگار من خواهند بود؟جبرئيل پاسخ داد: نه ، ولى آسياب اسلام از آغاز هجرت و بيرون آمدن تو (از مكه به مدينه ) مى گردد، و گردش آن ده سال است ، (در اين دهسال از حكومت تو بدعتى در اسلام رخ نمى دهد و بعد از اين دهسال در مدت بيست و پنج سال خلافت سه خليفه يعنى (دو سال و هفت ماه خلافت ابوبكر، و ده سال و شش ماه ، عمر و يازده سال و يازده ماه عثمان ) حكومت اسلام از گردش باز مى ماند، سپس در پايان سال سى و پنج بعد از هجرت تو باز تا مدت پنج سال به گردش مى افتد، پنج سال حكومت عدالت و حق و خلافت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) است .آنگاه بناچار آسياب گمراهى و ضلالت به گردش مى افتد و بر محور خود پا برجاست (اين جمله اشاره به حكومت ارتجاعى بنى اميه است كه چهارده نفر بودند اول آنان معاوية بن ابى سفيان و آخر آنان مروان حمار، بود)
سپس نوبت حكومت سلطنتى و پادشاهى فراعنه (خودخواهان و گردن كشان ) خواهد رسيد، (اين جمله اشاره به حكومت كثيف بنى عباس است كه سى و هفت نفر بودند، اولشان عبداللّه سفاح و آخرشان عبداللّه مستعصم است و مجموعا پانصد و بيست و چهار سال زمام حكومت را به دست گرفتند و در سال ششصد و پنجاه و شش هجرى قمرى برچيده شدند).