فرهنگ شاعران پارسی گوی

جلد 3 -صفحه : 358/ 100
نمايش فراداده

اسفراينى (قزوينى) - فگارى(5)

قاضى‏احمد غفارى فگارى اسفراينى قزوينى. متخلص به فگارى. شاعر. قرن 10 ه. ق. متوفّى 975 يا 989 ه. ق.

وى در عهد شاه‏طهماسب اول صفوى (84 - 930 ه. ق) قاضى قزوين بود و به همين علت به قزوينى نيز شهرت داشت. وى شاعرى خوش‏طبع و خوش‏صحبت بود. وى در اواخر عمر عزلت گزيد و در مشهد ساكن شد و از طرف سلطان‏محمد صفوى مقررى دريافت مى‏داشت تا اين كه درگذشت. وى با صادقى افشار (متوفّى 1022 ه. ق، مؤلف تذكره‏ى مجمع‏الخواص) معاصر بود. در تذكره‏ى روز روشن، به اشتباه كتاب نگارستان و تاريخ جهان‏آرا (اثر احمد غفارى ثزوينى) به نام وى نوشته شده است. در تذكره‏ى نگارستان سخن نيز وى را سبزوارى دانسته است كه اشتباه است. آثار وى عبارتند از :

براى آگاهى بيش‏تر، مراجعه شود به رتذكره‏ى روز روشن، صص 8 - 637 , منتخب‏التواريخ، ج 3، ص 185 , تذكره‏ى آتشكده‏ى آذر، ص 82 , تذكره‏ى مجمع‏الخواص، صص 5 - 174 , تذكره‏ى هفت‏اقليم (جديد)، ج 2، صص 6 - 835.

از اشعار اوست :


  • شايد كه شود ساخته كار شب هجران‏ به جز رقيب كه در آرزوى مرگ من است‏ نظر به روى نكو گر گناه خواهد بود تو پرفريب و مرا بين كه ساده آمده‏ام‏ اى همنشين! غمى ز دلم چون نمى‏برى‏ جهد كردم كه غمت را نگذارم بيرون‏ دم سپردن جان است، در چنين وقتى‏ چه خوش است از تو خشمى كه ز روى ناز باشد زين پيش گريه را اثرى بود در دلش‏ غم من كنون كه پُرسى، نفسى بساز با من‏ كه فراق‏ديدگان را غم دل، دراز باشد

  • اى گريه مددكار دعاهاى سحر باش كسى ز حال من ناتوان خبر نگرفت! چه نامه‏ها كه به محشر سياه خواهد بود كه دل به وعده‏ى وصلت نهاده، آمده‏ام بارى فزون مكن به ملامت، غم دگر تا نداند كه به غير از دل من جايى هست براى خاطر دشمن، ز من كنار مكن كه به عجز چون درآيم در صلح باز باشد چندان گريستم كه در آن هم اثر نماند كه فراق‏ديدگان را غم دل، دراز باشد كه فراق‏ديدگان را غم دل، دراز باشد