نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی

مهدي ابوطالبي

نسخه متنی -صفحه : 14/ 6
نمايش فراداده

يكي از نويسندگان در اين مورد مي نويسد: مسجد در اسلام و در صدر اسلام هميشه مركز جنبش حركت‌هاي اسلامي بوده است. از مسجد تبليغات اسلامي شروع مي شده است و از مسجد قواي اسلامي براي سركوبي كفار و وارد كردن آن‌ها در بيرق اسلام (حركت مي كرده است.)[1]

مسجد كاركردهاي مختلفي دارد كه به برخي كاركردهاي سياسي ـ اجتماعي آن اشاره مي كنيم:

مسجد به عنوان مركز مراسم عبادي و مذهبي: اولين كاركرد مسجد، مركزيت آن به عنوان محل انجام مراسم عبادي و مذهبي مانند نماز، عزاداري، جشن‌ها و مجالس ختم و تعزيت است. معمولا اين مراسم ها، خود مقدمه و زمينه اي براي آغاز حركت‌هاي انقلابي و سياسي مي باشد.

مسجد به عنوان مركز آموزش: از ديگر كاركردهاي مسجد اين است كه مسجد در نظر مسلمانان، به ويژه شيعيان، محل ارشاد و تبليغ مسائل و احكام اسلامي است. پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) و جانشينانشان، ارشادات و راهنمايي‌هاي خود را در مسجد بيان مي كردند و مسلمانان براي آموزش مسائل دين به مساجد روي مي آوردند. از اين رو، مساجد محلي براي آموزش اعتقادات و ارزش‌هاي اسلامي به مسلمانان بوده است و به تبع اين آموزش ها، مساجد عاملي براي تغيير اعتقادات، روحيات و خلقيات مردم بر اساس موازين اسلامي بود، كه در نهايت موجب تغيير ساختار اجتماع در جهت هماهنگي با اصول اعتقادي اسلامي مي شد.

مسجد به عنوان كانون ارتباط جمعي: مسجد به عنوان مركزي براي تجمع مسلمانان و ارتباط آن‌ها با يكديگر و در نتيجه، محلي براي تبادل اخبار مهم در تاريخ اسلام نقش مهمي ايفا كرده است. اين نقش بخصوص در روزگاراني كه وسايل گسترده ارتباط جمعي امروزين نبود، از اهميت ويژه اي برخوردار بود.

مسجد به عنوان پايگاه جهاد در نهضت: يكي از مهم ترين كاركردهاي سياسي مسجد، نقش آن در حركت و جهاد بود. مقدمات فكري و اجتماعي اكثر غزوات در مسجد تدارك مي شد و مسجد نقش بسيج مردمي در جهاد با كفار را داشت. در دوران معاصر نيز تجلّي اين نقش را در انقلاب عراق در سال 1920 به رهبري روحانيان، و درنهضت تنباكو، نهضت مشروطيت، واقعه مسجد گوهرشاد كه در مخالفت با كشف حجاب رضاخاني برپا شده بود و در نهضت امام خميني به صورت نهادينه شده مي بينيم. در جنگ ايران و عراق هم مهم ترين مركز بسيج نيروهاي مردمي، همين مساجد بود.

انقلاب اسلامي و نقش فرهنگ سياسي شيعه در تحقق آن

نظريه پردازان انقلاب، با ارائه نظريه‌هاي گوناگون، عموماً در پي تبيين علت وقوع انقلاب هستند. از آنجا كه انقلاب‌ها همواره برآيند حوادث و دگرگوني‌هاي متنوع و متقاطع تاريخي يك كشورند و مجموعه تحولات و شرايط فكري، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي در وقوع آن دخالت دارند، علت وقوع انقلاب‌ها مختلف مي باشد. با اين حال، آنچه در نهايت وقوع انقلاب را گريزناپذير مي سازد، عللي معدود است كه در سايه تأثير و تأثر تحولات و شرايط فوق پديد آمده، گسترش مي يابد. بررسي انقلاب‌هاي مختلف نشان مي دهد كه در ميان علل وقوع اين انقلاب ها، برخي علل كلي دخالت دارند كه تا حدودي در همه اين انقلاب‌ها نقش آفرين بوده اند و تا وقتي اين علل پديد نيايند، هيچ انقلابي اتفاق نمي افتد. اين علل كلي عبارتند از:[2]