از آنجا كه احيا در طول اماته است لذا پس از هر اماتهاي بايد در انتظار احيا و در پي تحقق آن بود. «گذشته احياء گذشته بسيار غمانگيز و دردناكي است چرا كه گمراهان از همان ابتداي بعثت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فعاليتهاي وسيع و گستردهاي را شروع كردند و در اولين فرصت بعد از رحلت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ دين را جدا از سياست قلمداد كردند. آنها اسلام را در حد پرستش و عبادت محدود كرده بودند. اين روند همچنان دوام داشت تا اينكه در زمان بنياميه و بنيعباس، روشهاي ديگري را برگزيدند.
ممنوع كردن نقل احاديث پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و احاديث مربوط به فضائل خاندان رسالت، اشاعه احاديث جعلي و ساختگي، توهين و گستاخي به حضرت علي ـ عليه السّلام ـ اذيت و آزار ائمه، قتل عام مسلمانان ... ترويج عقايد يهود و نصارا و به فراموش سپردن سيرت نبوت از جمله عواملي بودند كه حقايق ديني را محو و يا كمرنگ كردند. احياء از زمان رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ شروع شد و تا زمانهاي مختلف ادامه داشت.»[8] چرا كه در چنين موقعيتهاي غمباري، احياء دين و فرهنگ ديني امري لازم و واجب بود و اين امر نه تنها از زمان پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ انجام گرفت بلكه ائمه ـ عليهم السّلام ـ و پس از آنها علما و فقهاي ديني نيز، امر احياي دين را در رأس امور قرار ميدادند.
در قرون اخير، احياگري ديني توسط افرادي از قبيل سيد جمالالدين اسدآبادي، شهيد آيتالله مدرس، سيد قطب و بالاخره حضرت امام خميني (ره) به اوج خود رسيد. «عمادبزي» از استراليا، در مقاله «مبادي و اصول احياي دين بر مبناي انديشه امام خميني (ره) مينويسد: «عظيمترين و موفقترين احياگر مسلمان، دوره معاصر بيشك امام خميني است كه با اعلان دورهاي جديد، سير تاريخ را تغيير داد و با فرستادن نيروهاي جديد به ميدان انقلاب تغييرات عميقي به وجود آورد كه عمق آنها را نسلهاي آينده بهتر درك خواهند كرد.»[9]