آینده نگری امام خمینی و آسیب های انقلاب

جواد منصوري

نسخه متنی -صفحه : 8/ 3
نمايش فراداده

ماركسيسم با ارائه نظريه «ماترياليسم تاريخي» براي تمام ملتها برنامه انقلابي ارائه كرد، و مي‌خواست جهاني آزاد از قيد «فئوداليسم، كاپيتاليسم و امپرياليسم» بسازد و خلقهاي جهان را از قيد فلسفه‌هاي غيرعلمي برهاند و كليه نظامهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي را مغلوب ماركسيسم نمايد. اما به علت عدم واقع‌بيني و عدم درك منطقي از روند تحولات، نه تنها ماركسيسم بلكه دهها انقلاب ناسيوناليستي، نهضت استقلال‌طلبانه و مذهبي يكي بعد از ديگري شكست خوردند و از حركت باز ماندند. هر يك از جريانهاي سياسي و مكتبهاي فلسفي بر مبناي ديدگاه خود در اين زمينه نظريه و تحليلي ارائه كردند.

هر يك از انقلابها و نهضتها در شرايطي خاص شكل گرفتند و پس از طي مراحلي بعضي از آنها شكست خوردند و سقوط كردند. همچنانكه حضرت امام فرموده‌اند: «مسأله انقلابات در دنيا و انقلابهايي كه در ايران شده است، اصل انقلاب بسياري از وقتها به نتيجه ابتدائي رسيده، لكن در ادامه اشكال پيدا شده است. مي‌گويند كشورگيري آسان است لكن كشورداري مشكل.»[4]

اگرچه شكل ظهور و سقوط انقلابها متفاوت است، ولي قطعاً مشتركات زيادي دارند كه مي‌تواند مبناي تحليل و عبرت‌گيري باشد، زيرا محور تمامي اوضاع و احوال جوامع و تحولات آنها انسان است. به همين دليل شناخت انسان براي شناخت تحولات و دلايل آن ضروري است. گرچه در علوم انساني امروز غالباً آثار اعمال انسانها كه در واقع معلول خصلتها و روحيات مي‌باشند بيشتر بحث و بررسي مي‌شود، و در نتيجه بسياري از نظريه‌ها در عمل اعتبار خود را از دست مي‌دهد. در فلسفه اجتماعي و سياسي حضرت امام خميني عنايت ويژه‌اي به انسان، حالات نفساني، ابعاد روحي و دگرگوني آن وجود دارد. بعضي تصور مي‌كنند بيان ويژگيها و آثار رفتاري و دروني انسان توسط وي صرفاً بحثي اخلاقي و فردي است.

در ديدگاه امام تمامي آنچه در صحنه اجتماعي واقع مي‌شود محصول انسان و اعمال اوست و بعد از هرگونه تغيير و تحول در انسان‌ها، بايد شاهد تغيير و تحول در جامعه بود. همان طوري كه اين را درباره تأثير گذاري دانشگاهيان فرمودند:

«... شما دانشگاهيان كوشش كنيد كه انسان درست كنيد. اگر انسان درست كرديد مملكت خودتان را نجات مي‌دهيد.»[5]

هرقدر انسجام و هماهنگي مردم و دولت بيشتر باشد به همان نسبت اقتدار و دوام حكومت بيشتر و طولاني‌تر خواهد بود

ميزان وابستگي دولتها ارتباط معكوسي با پايگاه مردمي و پاسخگويي به نيازهاي جامعه دارد

تهديدها و آسيبهاي انساني

هر يك از خصلتهاي مثبت و منفي در تحولات اجتماعي نقش خاصي دارند، و لذا شناخت آنها مي‌تواند در ارائه وضعيت آينده مؤثر و براي مقابله با آسيبها و تهديدات سازنده و مفيد باشد. در اينجا به چند خصلت كه در تحليل و شناسائي آينده نقش مهمي دارند اشاره مي‌شود.

1ـ كفران و نسيان

فراموشي و بي‌توجهي نسبت به گذشته و عدم شكر و سپاس نعمات موجود و غفلت از هدف و آينده‌نگري، از خصلتهاي مشترك غالب انسانها مي‌باشد. چنين افرادي زماني كه از شرايط سخت و فشارهاي سنگين رها مي‌شوند، به جاي آنكه آزادي و رسيدن به قدرت و نعمات را قدر بدانند و خدا را شكرگزار باشند، با فراموشي گذشته و كفران موقعيت موجود و بي‌توجهي به آينده، به تدريج خصلتهاي گذشتگان در آنان شكل مي‌گيرد، انسان جديدي مي‌شوند كه با گذشته آنان به كلي متفاوت و حتي به نقطه مقابل آن تبديل مي‌گردند و بدين سبب است كه حضرت امام خطاب به جمعي از مسؤلين چنين فرمودند:

«همه اينهائي كه فاسد هستند به تدريج فاسد شدند، هيچكس يكدفعه فاسد نشده است، و هيچ يك از ما هم بايد تصور نكنيم كه مأمون از اين هستيم كه فاسد بشويم، همه در معرض فساد هستيم، همه ما دست به گريبان شيطان، و خصوصاً شيطان نفس، همه گريبانمان به دست اوست. هيچ‌كس هم از ابتدا فاسد فاسد نبوده و هيچ‌كس هم مأمون نيست از اينكه به فساد و به دام شيطان نيفتد.»[6]

امام بارها در سخنان و نوشته‌هاي خود تأكيد بر حفظ انقلاب و اسلاميت آن داشته‌اند و متذكر شده‌اند كه بي‌توجهي و فراموشي اين نعمت بزرگ و موهبت عظيم الهي خسارات و مشكلات زيادي را به دنبال دارد.

2ـ دنياگرايي و زياده‌طلبي

آنانكه در جريان فعاليتها و مبارزات براي تغيير حكومتها و رژيمها شركت و فداكاري مي‌كنند، تحت تأثير خصلت مثبت كمال‌طلبي، عدالت‌جويي و در شكل تكامل يافته و عالي آن خداخواهي مي‌باشند. ولي پس از پيروزي و كسب قدرت، غالباً با در اختيار گرفتن امكانات، و موقعيتهاي برتر اجتماعي و سياسي، زياده‌طلبي، برتري‌جويي و بدتر از آن ثروت‌اندوزي و مصرف‌زدگي را در پيش مي‌گيرند.

[1] . صحيفه امام، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1378، چاپ اوّل، ج 21، ص 403.

[2] . دكتر منصوري، رضا: «ايران 1427»، ناشر طرح نو، تهران، 1377، صفحه 241.

[3] . «و كذلك جعلناكم امه وسطاً لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليك شهيدا» (سوره بقره، آيه 143)

[4] . صحيفه امام، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1378، چاپ اوّل، جلد 15، ص 336.

[5] . همان، ج 8، ص 67.

[6] . همان، ج 14، ص 369.