آينده‌نگري امام خميني و آسيبهاي انقلاب - آینده نگری امام خمینی و آسیب های انقلاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آینده نگری امام خمینی و آسیب های انقلاب - نسخه متنی

جواد منصوري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آينده‌نگري امام خميني و آسيبهاي انقلاب

آينده‌نگري و كشف قوانين اجتماعي و چگونگي تحولات، مورد علاقه شديد افراد، دولتها و محققين بوده است. زيرا اطلاع از روند جريانات و پديده‌هاي متحول اجتماعي و سياسي و اطلاع از سرنوشت افراد و جوامع، لازمه خصلت كنجكاوي و علاقمندي به كشف اوضاع و احوال آينده است. از اينرو عده‌اي فرصت طلب و سودجو با سوءاستفاده از اين نياز دست به كار شده و مدعي پيشگوئي و اطلاع از آينده شده‌اند و بعضاً موقعيت، شهرت و ثروت قابل توجهي كسب كرده‌اند.

رهبران و مردان بزرگ در طول تاريخ لحظه‌اي از تفكر و تدبر نسبت به آينده نياسودند و هميشه براي هدايت مردم و جامعه به سوي اهداف تعيين شده به آينده مي‌نگريستند، و تلاش مي‌كردند بر اساس نگرش خودشان وضعيت جوامع را شكل دهند. تحقق اهداف در آينده يكي از انگيزه‌هاي اصلي حركت، تلاش، فداكاري و تحمل انواع شدائد و مصائب مي‌باشد، و به اين دليل يأس و نااميدي در تمامي مكاتب و مذاهب مذموم و محكوم شده است.

حضرت امام به خاطر احساس مسؤليت و دلسوزي نسبت به مردم، اسلام و كشور هميشه به آينده مي‌انديشيد. وي در بخشي از وصيتنامه خود نوشته‌اند:

«اينجانب كه نفسهاي آخر را مي‌كشم، بحسب وظيفه شطري از آنچه در حفظ و بقاء اين وديعه الهي (انقلاب اسلامي) و شطري از موانع و خطرهايي كه آن را تهديد مي‌كند براي نسل حاضر و نسلهاي آينده عرض كنم.»[1]

در قرن اخير آينده‌شناسي بيش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است. زيرا غالباً تلاش مي‌كنند موقعيت خود را در آينده بهبود بخشند و يا لااقل وضعيت فعلي خود را حفظ نمايند. آينده‌شناسي با امور متعدد و پيچيده‌اي همراه است كه احاطه و تسلط بر آنها بسيار مشكل است. اما از آنجا كه روند تحولات و تغييرات جوامع تابع قوانين و سنتهاي ثابت و لايتغير است، بنابراين در صورت شناخت و انطباق قوانين با واقعيتها، تا حدودي مي‌توان آينده‌نگري را بدست آورد، و اوضاع و احوال را تقريباً پيش‌بيني كرد. اگرچه همين اندازه تقريب و تخمين نيز براي همگان مطلوب و مورد علاقه مي‌باشد.

«... شناخت آينده، با مطالعه آينده‌هاي ممكن، مطلوب يك جامعه است. اطلاعات اوليه ما براي اين مطالعات، تاريخ و وضع فعلي است... بنابراين با احتمال زيادي مي‌توان گفت كه جامعه ما، با اين گذشته‌اش كه مي‌شناسيم، چه مجموعه‌اي از آينده‌ها در انتظارش است. اين كه كدام يك از آينده‌هاي ممكن به وقوع بپيوندد بستگي به گامهايي كه ما اكنون يا در آينده برخواهيم داشت. به همين دليل آينده‌هاي بالقوه اقوام و تمدنهاي متفاوت مجموعه‌هاي يكساني نيستند، گرچه همپوشي (سنخيت و تشابه) دارند. بنابراين گذشته (و حال) هر قوم استعداد تغييرات آينده هر قوم را تعيين مي‌كند».[2]

ظهور و سقوط انقلابها، پيروزي و شكست دولتها، اقتدار و ضعف ملتها و اقوام از جمله مهمترين مباحثي است كه در چند دهه اخير در حوزه علوم انساني مورد بحث و تحقيق گسترده قرار گرفته و نظريه‌هاي گوناگوني پيرامون آن ارائه شده است.

جامعه‌شناسي سياسي، فلسفه تاريخ و روانشناسي اجتماعي از جمله رشته‌هايي هستند كه به اين موضوع پرداخته‌اند و به دليل اهميت موضوع همچنان يكي از مباحث مهم مي‌باشد.

دعوت قرآن به مطالعه در تاريخ و عبرت گرفتن از رويدادها و به كارگيري آنها در زندگي براي آن بود كه نه تنها امت اسلامي به سرنوشت تلخ و اسفبار ديگران در آينده مبتلا نشود، بلكه شاهد و الگويي براي امتهاي ديگر باشد.[3]

حضرت امام به خاطر احساس مسؤليت و دلسوزي نسبت به مردم، اسلام و كشور، هميشه به آينده مي‌انديشيد.

به طور خلاصه مي‌توان گفت كه اديان و مكاتب فكري و فلسفي هر يك به گونه‌اي تبيين ويژه‌اي از چگونگي روند تحولات اجتماعي و سياسي و آينده جوامع و دولتها ارائه كرده‌اند. غالب نظريه‌هاي غيرديني پس از مدتي بطلان آنها در عمل ثابت و به تاريخ انديشه‌هاي سياسي سپرده مي‌شوند. زيرا شناخت انسان و ويژگيهايش و ارائه نظريه‌اي جامع و واقع‌بينانه كاري بسيار مشكل و در مواردي غيرممكن است. ماركسيسم معروفترين و جنجالي‌ترين نظريه‌اي است كه مدعي شناخت انسان و چگونگي تحولات اجتماعي و حركتهاي آينده بود، و طرفداران بسياري در گوشه و كنار جهان داشت، و اميدهاي زيادي براي آينده ايجاد كرد. زيرا كه داعيه تغيير جهان، تشكيل جامعه ايده‌آل انساني و حل تمامي مشكلات بشر را داشت. با وجود هفتاد سال حكومت و برخورداري از امكانات فوق‌العاده در سطح بين‌المللي، محكوم به شكست و فروپاشي گرديد و از صحنه سياسي ـ اجتماعي حذف شد.

/ 8