تهديدها و آسيب‌هاي داخلي - آینده نگری امام خمینی و آسیب های انقلاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آینده نگری امام خمینی و آسیب های انقلاب - نسخه متنی

جواد منصوري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در جريان مبارزات و فعاليتهاي انقلابي براي برهم زدن و ساقط كردن نظام حاكم، ملاحظات شخصي، قومي، منافع فردي و گروهي ناديده گرفته مي‌شود. به عبارت ديگر منافع فردي فداي مصالح و منافع جامعه مي‌گردد. در اين دوران برقراري عدالت، اجراي قانون، حاكميت ارزشهاي پذيرفته شده محور شعارها و خواسته‌ها قرار مي‌گيرد، و بهمين دليل توده مردم براي خلاصي از وضعيت موجود و رسيدن به جامعه آرماني به حركت درمي‌آيند. و در صورت استمرار و تحقق اراده آنان به پيروزي مي‌رسند.

پس از پيروزي، مردم زجر كشيده، استثمار شده و تحقير شده تحقق شعارهاي دوران مبارزات را دارند. اما به تدريج به دليل «خودخواهي» و «برتري‌طلبي» عده‌اي طبقه جديد شكل مي‌گيرد كه نظرات و منافع متفاوتي با نظرات و منافع مردم دارند، و اقليتي متفاوت را با ويژگيهاي خاص خود به وجود مي‌آورند. اين اقليت ممتاز به تدريج جامعه را به سوي تفرقه و درگيري و فاصله طبقاتي سوق مي‌دهند. از اين رو براي جلوگيري از تضعيف موقعيت سران، ملاحظات خاص و تبعيضات شكل مي‌گيرد. ادامه وضعيت جديد تجزيه نيروهاي فعال و سازنده، فاصله گرفتن مردم از نظام جديد و تضعيف تدريجي آن را به دنبال خواهد داشت.

«ميلوان جيلاس» از نويسندگان سرشناس ماركسيست، و همرزم «مارشال تيتو» در جنگ جهاني دوم، و از پايه‌گذاران يوگسلاوي در اين زمينه نوشت:

«... پس از انقلاب اكتبر 1917 (شوروي) طبقه سرمايه‌دار و ديگر طبقات كهن اجتماعي منهدم شدند، ولي «طبقه جديدي» جاي آنها را گرفت. اين طبقه پس از قبضه كردن قدرت، حكومت مطلقه‌اي را بنا نهاد كه مطلقيت آن از ديگر طبقات اجتماعي در طول تاريخ شديدتر بود. او اين طبقه جديد را «بوروكراسي سياسي» مي‌خواند... اين طبقه پس از پيدايش روابط جديد اقتصادي، از درون جامعه كهن شكل گرفت، و از آن رو در رأس حكومت قرار گرفت كه نظام دلخواه خود را برپا كند و جامعه را زير سلطه و سيطره خود درآورد. در واقع «طبقه جديد» پس از حاكميت نظام جديد شكل گرفت».[4] و به قول يكي از نويسندگان: «گروهي از دولتمردان بر اتحاد شوروي حاكم شدند كه «سخنگوي» هيچ گروه اجتماعي نبودند، آنها فقط تابع ملاحظات و منافع خود بودند.»[5]

تهديدها و آسيب‌هاي داخلي

پديده‌هاي اجتماعي مانند وضعيتهاي متفاوت انساني است. همانگونه كه سلامتي، حيات و اقتدار فرد در معرض تهديدها، آسيبها و آفات مي‌باشد، جامعه انساني نيز چنين است، اگرچه نوع و شكل و چگونگي مقابله و خنثي كردن آنها متفاوت مي‌باشد.

هر جامعه به ميزاني كه تهديدها و آسيبها بر ضد موجوديت، هويت، امنيت، مصالح و منافع خود را بهتر بشناسد، بهمان نسبت امكان بقا دارد. لذا ارتباط مستقيم و محكمي بين آينده‌شناسي و آسيب‌شناسي وجود دارد.

بر اساس يك اصل فلسفي، بقاء معلول وابسته به بقاء علت است. به عبارت ديگر مادامي كه علل و انگيزه‌هاي ايجاد يك حركت سياسي ـ اجتماعي وجود دارد، آثار و پي‌آمدهاي مناسب با آن نيز وجود دارد و هرگاه علت يا علل حركت از بين رفت، طبيعتاً آثار و تبعات آن نيز از بين مي‌رود.

از اينرو حضرت امام فرمود: «بي‌ترديد رمز بقاء انقلاب اسلامي همان رمز پيروزي است و رمز پيروزي را ملت مي‌داند ونسلهاي آينده در تاريخ خواهند خواند، كه دو ركن اصلي آن انگيزه الهي و مقصد عالي حكومت اسلامي و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه براي همان انگيزه و مقصد.»[6]

به اين ترتيب پاسخ يكي از جنجالي‌ترين بحثها و نظريه‌هاي سياسي ـ فرهنگي روشن مي‌شود.

نظريه‌هائي كه بحث مي‌كند از اينكه آيا شرايط داخلي تعيين‌كننده اوضاع و احوال كشور مي باشد و يا سلطه خارجي و سياستهاي استعماري وضعيت كشور را شكل مي‌دهد. هرگونه عامل خارجي براي تأثيرگذاري و دخالت مي‌بايست با استفاده از نقاط ضعف و شرايط داخلي عمل كند، و تا زماني كه زمينه داخلي وجود نداشته باشد عامل خارجي نمي‌تواند تأثيرگذار باشد.[7]

قرآن كريم در اين زمينه مي‌فرمايد:
«ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم»[8]

قطعاً خداوند اوضاع و احوال هيچ ملتي را تغيير نمي‌دهد مگر آنكه مردم تمامي آنچه را كه در خودشان دارند تغيير دهند.

دولتهاي استكباري و استعماري با استفاده از تمامي امكانات سعي در ايجاد ضعف و زمينه‌هاي تأثيرگذاري مي‌نمايند و در صورت موفقيت مي‌توانند سياستها و برنامه‌هاي خود را به اجرا درآورند.



[1] . همان، ج 21، ص 99.

[2] . همان، ج 20، ص 224.

[3] . «واحذروا ما نزل به الامم قبلك من المثلات بسوء الافعال و ذميم الاعمال فتذكروا في‌الخير و الشر احوالهم، واحذروا ان تكونوا امثالهم. فاذا تفكرتم في تفاوت حاليهم فالزموا كل امر لزمت العزه به شأنهم و زاحت الاعداه له عنهم و مدّت العافيه عليهم، و انقادت النعمه له معهم، و وصلت الكرامه عليه حبلهم. (نهج‌البلاغه، (مرحوم) فيض الاسلام، صفحه 801.

[4] . كولائي، الهه: «اتحاد شوروي از تكوين تا فروپاشي»، از انتشارات وزرات امور خارجه، چاپ اول تهران ـ 1372، ص 313.

[5] . همان منبع، ص 314.

[6] . صحيفه امام (وصيت‌نامه سياسي ـ الهي)، ج 21، ص 404

[7] . همچنانكه در مورد فرد واكسينه شده به علت مصونيت، عوامل بيماري‌زا نمي‌توانند موفق بشوند.

[8] . سوره رعد، آيه 11.

/ 8