پاسخ : در قرن هجدهم ميلادى در اروپا، انجيلى كشف شد كه به يكى از شخصيت هاى نزديك به حضرت عيسى(عليه السلام)يعنى «برنابا»[1] نسبت داده مى شود.
كشف اين انجيل جنجال مفصّلى در محافل مذهبى و علمى به راه انداخت. بحث درباره ى اصالت و صحت انتساب آن به برناباى حوارى و مطالب مندرج در آن تا مدت ها محافل مسيحى و غيرمسيحى را به خود مشغول كرده بود. از آن زمان تاكنون سخنان و مقالات و كتب بسيارى در مورد اين كتاب گفته و نوشته شده و بسيار نيز گفته خواهد شد; زيرا مطالب مطرح شده هنوز به صورت قطعى، فصل خطاب گفته ها و نوشته ها نبوده اند.
در پاسخ به سؤال فوق ابتدا به اختصار شخصيت برنابا بررسى و سپس درباره ى تاريخچه و اعتبار و مطالب كتاب فوق مطالبى مطرح مى گردد.
برنابا در اصل از «سبط لاوى»[2] و از اهالى قبرس بود كه در عصر رسولان به آيين مسيحيت گرويده بود.[3]
در كتاب مقدس فعلى چندين بار نام برنابا ذكر و به عنوان شخصى ممتاز از او ياد شده است:
و يوسف، كه رسولان او را «برنابا» يعنى «ابن الوعظ» لقب دادند، مردى از سبط لاوى و از طايفه ى قبرسى، زمينى را كه داشت فروخته، قيمت آن را آورد و پيش قدم هاى رسولان گذارد تا به نيازمندان دهند.[4]
برنابا مردى صالح و شخصى مهربان و پر از روح القدس و ايمان بود. در نتيجه مردم دسته دسته به خداوند ايمان آوردند.[5]
از مطالب عهد جديد بر مى آيد كه برنابا در ايمان آوردن به عيسى بر بسيارى از شخصيت هاى بزرگ مسيحى هم چون «پولس» سبقت داشته، بلكه شفيع پولس نزد حواريون بوده است.[6]
از كتب عهد جديد و نامه هاى پولس به دست مى آيد كه برنابا از بنيان گذاران سفرهاى تبشيرى و چهره اى شاخص و معتبر در عصر رسولان بوده است.[7]
برنابا و پولس مأمور دعوت امت غيرمختون (غير يهودى ها) به مسيحيت مى شوند و به شهرها و ديارهاى مختلفى سفر مى كنند و با اذيت و آزارهاى بسيارى مواجه مى گردند و معجزات زيادى از خود نشان مى دهند تا جايى كه برخى آنان را خدا مى پندارند.[8]
آنان اولين كليساها را در جهان مسيحيت پى ريزى مى كنند و در هر كليسا كشيشى را براى اداره و هدايت مردمان برمى گزينند[9]، اما طولى نمى كشد كه بين برنابا و پولس «نزاعى سخت» رخ مى دهد:
و بعد از ايامى چند، پولس به برنابا گفت: برگرديم و برادرانمان را در هر شهرى كه در آنها كلام خدا را اعلام كرديم، ديدن كنيم كه چگونه باشند. اما برنابا چنان مصلحت ديد كه يوحنّا ملقّب به مرقس را همراه خود بردارد. ليكن پولس چنين مصلحت دانست كه او را كه از «پمفيله» از ايشان جدا شده بود و با ايشان همكارى نكرده بود، با خود نبرد. پس نزاعى سخت شد، به حدى كه از يكديگر جدا شدند، برنابا مرقس را برداشت و از راه دريا به قبرس رفت و پولس، سيلاس را اختيار كرد و از برادران به فيض خدا سپرده شده رو به سفر نهاد...[10]
آخرين نشانى كه از برنابا در منابع مسيحيت وجود دارد همين است كه ذكر شد وديگر اثرى از او به چشم نمى خورد و او به گونه اى مرموز و شگفت آور از تاريخ مسيحيت ناپديد شده و تنها اين پرسش به جاى مانده است كه چگونه اين نخستين رسول، يا دست كم، يكى از رسولان نخستين، كه شفيع و راهنما و همراه پولس، و پُر از روح القدس و ايمان بود، بدون هيچ مقدمه و يا طرحى منطقى ناپديد مى شود و به قول ويل دورانت به گونه ى اعجاب آورى «از صحنه ى تاريخ محو مى گردد.»[11]
آيا صرف همراهى يا عدم همراهى «مرقس» مى تواند سبب جدايى دو رسول كه با مواعظ و اندرزهايشان هزاران نفر را به عيسى و عشق و محبت و برادرى دعوت كرده اند، باشد؟
به هر تقدير توجيهى كه كتاب اعمال رسولان، در مورد جدايى اين دو شخصيت بزرگ جهان مسيحيت نموده است، شبيه دعواهاى كودكانه يا نوجوانان متأثر از احساسات و عواطف است، نه مبشرانى كه قصد بناى تمدنى عظيم بر اساس تعاليم مسيح را داشته اند.
[1]. Barnabas [2]. فرزندان هر يك از اولاد اسرائيل (يعقوب) را سبط ناميده اند. بدين ترتيب قوم بنى اسرائيل از دوازده سبط، به تعداد فرزندان يعقوب تشكيل شده اند. سبط لاوى در ميان اسباط، از شأن والايى برخوردار بوده است.
(جمشيد غلامى نژاد، مقدمه ى انجيل برنابا، ص 120). [3]. جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، ص 174. [4]. اعمال رسولان، 4: 36. [5]. همان، 11: 24. [6]. همان، 9: 26. [7]. ر.ك: همان، 13: 4 و 46; 13: 2، و لاطيان، 2: 9. [8]. ر.ك: اعمال رسولان، 13: 50، 14: 1 ـ 16 و 19. [9]. همان، 14: 21 ـ 23. [10]. همان، 15: 36 ـ 41. [11]. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 3، ص 684. وى به مؤلفين عهد جديد اين اعتراض را نيز دارد كه چرا نقش و سهم برنابا در سفرهاى تبليغى ناديده گرفته شده و اين سفرهاى تبشيرى را تنها به پولس منسوب مى نمايند. (همان، ص 683).