پيشتر، سخني دربارة اقسام اشك داشتيم و به پنج نوع گريه اشاره كرديم. اكنون بدون هر سخني آثار اشك بر شهيدان كربلا و سيد شهيدان، حضرت ابا عبدالله ـ عليه السّلام ـ را از زبان فرزند فرزانة آن امام؛ رهبر كبير انقلاب (ره)، به گوش جان ميسپاريم، تا بدون هر گونه تيرگي و آلودگي از سرچشمة زلال اسلام ناب محمدي، عطش وجود خود را سيراب كنيم و به پاسخ اين پرسش دست يابيم:
«شما هم كه داريد نوحه خواني ميكنيد، حرف ميزنيد، خطبه ميخوانيد، نوحه ميخوانيد، مردم را به گريه وادار ميكنيد، مردم هم كه گريه ميكنند همه روي اين مقصد باشد كه اين اسلام را ما ميخواهيم با همين هياهو حفظش كنيم. با اين هياهو، با اين گريه، با اين نوحهخواني، با اين شعرخواني با اين نثرخواني ما ميخواهيم اين مكتب را حفظ كنيم، چنانچه تا حالا هم حفظ شده ... حتي تباكي هم ثواب دارد. خوب تباكي چرا ثواب دارد؟ براي اينكه تباكي كمك ميكند به اين مكتب، كمك به مكتب ميكند.»[1]
«گريه كردن بر شهيد، نگه داشتن، زنده نگه داشتن نهضت است. اينكه در روايت هست كه كسي كه گريه بكند يا بگرياند يا به صورت گريهدار خودش را بكند، اين جزايش بهشت است.[2]
اين براي اين است كه حتي آني كه با صورت گريهدار خودش را چيز ميكند، صورتش را يك حال حزن به خودش ميدهد و صورت گريهدار به خودش ميدهد، اين نهضت را دارد حفظ ميكند، اين نهضت امام حسين ـ عليه السّلام ـ را حفظ ميكند.»[3]
«اين مساله را بايد آقايان خطبا و ائمه جماعت و ائمه جمعه، درست بيشتر از آن قدري كه من ميدانم براي مردم تشريح كنند، تا اينكه گمان نكنند كه ما يك ملت گريه هستيم. ما يك ملتي هستيم كه با همين گريهها يك قدرت دو هزار و پانصد ساله را از بين برديم.[4]
در دفعة اول كه مرا از قم گرفتند و بردند، در بين راه بعضي از اين مأمورين كه بودند در آن اتومبيل من، ميگفت كه ما كه آمديم سراغ شما، از اين چادرهايي كه در قم بود (خيمههاي مراسم محرم) ميترسيديم، كه مبادا اينها مطلع بشوند و ما نتوانيم انجام وظيفه كنيم، اينها كه هيچ، قدرتهاي بزرگ از اين چادرها ميترسند.»[5]
«ما تا ابد هم اگر براي سيد الشهداء گريه بكنيم، براي سيد الشهداء نفعي ندارد، براي ما نفع دارد، همين نفع دنياييش را شما حساب كنيد ... همين جهت رواني مطلب را كه قلوب را چطور به هم متصل ميكند....[6]
علاوه بر امور عباديش و روحانيش يك مسأله مهم سياسي در كار بوده است...[7] مسأله، مسأله گريه نيست مسأله، مسأله تباكي نيست، مسأله مسألة سياسي است كه ائمه ما با همان ديد الهي كه داشتند ميخواستند كه اين ملت را با هم بسيج كنند و يكپارچه كنند، از راههاي مختلف، اينها را يكپارچه كنند تا آسيبپذير نباشند.[8] اگر چنانچه واقعاً بفهمند و بفهمانند كه مسأله چه هست و اين عزاداري براي چه هست و اين گريه براي چه اينقدر ارج پيدا كرده و اجر پيش خدا دارد آن وقت، ما را ملت گريه نميگويند، ما را ملت حماسه ميخوانند.»[9]
«امروز ما ديگر انقلاب كرديم، روضه ديگر لازم نيست، از غلطهايي است كه تو دهنها انداختند. مثل اين است كه بگوييم امروز ما انقلاب كرديم ديگر لازم نيست نماز بخوانيم! انقلاب كرديم كه شعائر اسلام را زنده كنيم نه انقلاب كرديم كه شعائر اسلام را بميرانيم ... اين مظاهر و مشاعر و اموري كه در اسلام به آن سفارش شده، بايد فكر كنيد كه اينها يك مسأله سطحي نبوده است. خير، ما ملت گريه سياسي هستيم، ما ملتي هستيم كه با اشكها سيل جريان ميدهيم و خرد ميكنيم سدهايي را كه در مقابل اسلام ايستاده است.»[10]
[1] . سخنان حضرت امام (قدس سره)، در جمع وعاظ و روحانيون تهران، 17/4/58؛ صحيفة نور، ج 8، ص 71. [2] . بحارالانوار، ج 44، ص 288. [3] . بيانات امام خميني (قدس سره)، در جمع علماي غرب تهران، 30/7/58؛ صحيفة نور، ج 10، ص 31. [4] . همان، ج 16، ص 207 - 210. [5] . همان. [6] . سخنان امام (قدس سره)، با جمعي از روحانيون - 29/8/58؛ صحيفه نور، ج 10، ص 218. [7] . همان، ج 16، ص 217. ر.ك: همان، ج 16، ص 217، ج 8، ص 71، ج 16، ص 209. [8] . بيانات حضرت امام (قدس سره)، در جمع وعاظ و خطباي مذهبي - 14/8/59؛ صحيفة نور، ج 13، ص 153. [9] . صحيفة نور، ج 16، ص 207 - 210. [10] . همان، ج 13، ص 156 و 157 (با گزينش).