انسان موظف است از لغزشهاي دوستانش تا اندازهاي چشم پوشد و با ديدن هر خطايي لب به انتقاد نگشايد.
علي ـ عليه السلام ـ ميفرمايد:
عذر دوستت را بپذير و اگر نتوانست براي لغزش خود عذري بياورد تو براي او عذري بتراش.[1]
يكي از دانشمندان ميگويد:
عذر دوستان را بايد پذيرفت؛ اگر چه بيجا و غير منطقي نمايد؛ زيرا همين اندازه كه از كار خود پشيمان شد و پوزش خواست، به آن معنا است كه دستي براي دوستي و ادامة آن دراز كرده است. وظيفة شخص است كه چون دستي براي دوستي به جانب او دراز شود، بگيرد.
شوخيهاي ركيك و زننده و نيز سبك شمردن و به بازي گرفتن دوستان، از آفتهاي بزرگ دوستي است. حارث بن اعور كه از اصحاب علي ـ عليه السلام ـ بود، روزي مراتب اخلاص و ارادت قلبي خود را به عرض رسانيد و اظهار داشت: اي امير مؤمنان، من شما را دوست دارم. چون سخن از دوستي به ميان آمد، حضرت فرمود:
كسي را كه دوست داري:
1. با او دشمني مورز.
2. او را به بازي مگير.
3. با او ستيزهجويي مكن.
4. از شوخيهاي نامناسب با وي بپرهيز.
5. او را خوار و كوچك مشمار.
6. در مقام برتريجويي بر او نباش.[2]
هيچ كس شوخي بيجا نكند جز آن كه مقداري از عقل خويش را از دست دهد.[3]
چنان كه در اين حديث ملاحظه شد، آنچه كه باعث نابودي دوستي ميشود؛ شوخيهاي زننده است نه هر نوع شوخي. مزاح نمك دوستي است و براي تحقق زندگي اجتماعي با نشاط و ارتباطهاي سالم و فرحبخش ضرورت دارد. البته مزاحي كه باعث كدورت و كينه شود، نتيجة معكوس ميدهد.
برخلاف تصور كساني كه ميكوشند چهرهاي خشن و عبوس از اسلام ارائه دهند، در فرهنگ ديني مسألة شاد كردن ديگران و به تعبير روايات، «ادخال سرور» از خصلتهاي مثبت و پسنديده به شمار آمده است.
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «هيچ مؤمني نيست مگر اين كه در او «دعابه» است».
راوي از امام پرسيد: دعابه چيست؟
حضرت فرمود: «يعني مزاح و شوخي».[4]
البته شاد ساختن ديگران و شوخي نيز چارچوبي دارد و نبايد به آزار ديگران يا گناه انجامد. رواياتي كه مؤمنان را از شوخي باز ميدارد يا شوخي را سبب سبكي و از دست دادن ميشمارد، ناظر به شوخيهاي نامناسب و بيرون از چارچوب اعتدال ناظر است. علي ـ عليه السلام ـ ميفرمايد:
كس كه زياد شوخي كند، به سبب همان، سبك ميشود و هر كه زياد بخندد، هيبتش ميرود.[5]
[1] . نهج البلاغه. [2] . سيد محمد صحفي: تعاليم آسماني اسلام، ص 211. [3] . نهج البلاغه، حكمت 450. [4] . جواد محدثي، اخلاق معاشرت، ص 250. [5] . براي توضيح بيشتر در اين زمينه ر.ك: جواد محدثي، اخلاق معاشرت، صص 260 - 249.