3- حسادت و تندروي
«حسد» حالتي نفساني است كه انسان سلب كمال و نعمت متوهم را از غير آرزو كند قيد «متوهم» نشان ميدهد كه لازم نيست آنچه حسود ميل زوال آن را دارد كمال و نعمت واقعي باشد، ممكن است چيزي كمال و نعمت واقعي به شمار نيايد ولي حسود آن را كمال پندارد و خواستار زوالش باشد.[1]حسد سبب ميشود انسان در زندگي اجتماعي احساس تنهايي كند و كسي با او دوست نشود.علي ـ عليه السلام ـ ميفرمايد:حسود دوستي برايش نيست.[2]شهيد دستغيب دربارة اين سخن حضرت مينويسد:حسود دوستي برايش نيست. يعني نه خودش دوست كسي ميشود؛ زيرا كسي كه نعمت را در ديگري نميتواند ببيند و زوال آن را آرزو دارد، دشمن آن شخص است؛ و ديگري هم دوست او نخواهد شد؛ زيرا حسود با نيش زبان و كارهاي ناروايش محسود را آزرده خواهد كرد تا جايي كه همسر و فرزندش هم دوست او نخواهند شد.[3]حضرت در كلامي ديگر حسادت را از آفتهاي دوستي ميداند و ميفرمايد: حسادت بر دوست، از آفات دوستي است.[4]
تندروي
تندروي در دوستي آفت دوستي شمرده ميشود و آثاري خطرناك و زيانبار در پي دارد. اسلام از پيوندهاي دوستانه ميان مسلمانان جانبداري ميكند و آن را سرمايهاي گرانبها و ارزنده ميشمارد؛ ولي تندروي در اين امر را نادرست ميداند.علي ـ عليه السلام ـ ميفرمايد:با دوست خود در حدّ اعتدال دوستي كن؛ زيرا ممكن است روزي دشمن تو گردد.[5]افراط در دوستي سبب ميشود انسان تمام اسرار زندگي خود را با دوست در ميان نهد. در اين موقعيت، اگر آن دوست تغيير روش دهد و به دشمني گرايد، از اسراري كه در ايام دوستي به دست آورده، ناجوانمردانه بهره ميبرد.
[1] . روح الله خميني: چهل حديث، ص 113.[2] . عبدالواحد آمدي: تصنيف غررالحكم و دررالكلم، ص 301.[3] . سيد عبدالحسين دستغيب: قلب سليم، ص 708.[4] . نهج البلاغه، حكمت 218.[5] . همان، حكمت 268.