اخلاق اسلامي در برخورد

سيد مهدي شمس الدين

نسخه متنی -صفحه : 30/ 4
نمايش فراداده

1- تواضع

تواضع و فروتني جايگاه و اهميت خاصي در اخلاق اسلامي دارد و خداوند به پيامبر خود امر مي‎فرمايد:

وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ.[1]

و (اي رسول من) پر و بال مرحمت بر تمام پيروان با ايمانت به تواضع بگستران.

اين سفارش به پيامبري است كه حق تعالي در عظمت مقام او فرموده است: لَو لاكَ لَما خَلَقتْ الاَفلاك يعني اگر به خاطر تو نبود هرگز جهان آفرينش را نمي‎آفريدم، و داراي آن چنان مقام والاي معنوي است كه در شب معراج به نقطه‎اي رسيد كه جبرئيل (راهنماي او در اين سير آسماني) ديگر اجازه عروج ندارد و حضرتش با راهنمايي مستقيم خداوند تا سدرة المنتهي ـ يعني بالاترين مقام معنوي و عرفاني متصور براي يك انسان ـ به پيش مي‎رود.

پيامبري كه به حق مصداق كامل و آيه ظاهر و روشن تواضع و فروتني است و اين خود از جمله رموز موفقيت آن حضرت در پيشبرد اهداف مقدس خويش و جذب افراد به سوي دين الهي اسلام بود. براي مثال توجه شما را به اين جريان تاريخي جلب مي‎كنيم:

عدي بن حاتم علت اسلام آوردن خود را چنين بيان مي‎كند: وقتي به مدينه رفتم و از مسجد با آن حضرت به سوي خانه حركت مي‎كرديم در بين راه پير زني سئوالي از آن بزرگوار كرد و آن حضرت با تواضع خاصي مدتي طولاني كنار او ايستاد و به او پاسخ داد و چون به منزل رفتيم، زير انداز خود را براي من انداخت و خودش روي زمين و در مقابل من نشست. من گفتم: اين تواضع از اخلاق انبياء است نه از سلاطين، و ايمان آوردم.

البته اين گونه نبود كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فقط براي هدايت افراد و دعوت به سوي اسلام، خصلت نيكوي تواضع را برگزيده باشد، بلكه هميشه و در همه حال تواضع و فروتني داشت، چه در سفر و چه در حضر، و اين خصلت ذاتي او بود.

آورده‎اند كه آن حضرت با دوستان و اصحاب به سفري مي‎رفتند، هنگام غذا پختن هر كس كاري به عهده گرفت و ايشان نيز به جمع آوري هيزم پرداختند، اصحاب هر چه از آن كار مانع شدند، حضرتش ادامه داده و فرمودند: نمي‎خواهم داراي امتيازي بر شما باشم (و در حالي كه واقعاً داراي امتيازهاي ظاهري و باطني بسيار بودند و اين كلام را از سر تواضع مي‎فرمودند).

تواضع، از مختصات اسلام و فقط براي پيامبر اكرم و امت او نبوده، بلكه انبياي عظام و پيامبران الهي قبل و امتهاي پيشين نيز به رعايت اين امر الهي همت داشته و به آن دعوت شده بودند.

در روايت است كه روزي حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ از جاي برخاست و پاهاي حواريين را شست. اين پيامبر اولوا العزم در جواب آنها كه گفتند: شايسته‎تر بود كه ما پاهاي شما را مي‎شستيم، فرمود: سزاوارترين مردم در خدمت كردن، خود عالم و دانشمند است، هدف من از اين كار اين بود كه با اظهار تواضع خود، شما را نيز مانند خود به تواضع با مردم وادار كنم، زيرا همان طور كه گياه در زمين مساعد مي‎رويد علم و حكمت نيز همراه با تواضع، مؤثر است.[2]

در روايتي ديگر آمده است كه: خداوند خطاب به حضرت موسي ـ عليه السلام ـ فرمود:

آيا مي‎داني چرا تو را به پيامبري انتخاب نمودم؟

حضرت عرض كرد: نمي‎دانم. خداوند فرمود: زيرا تو از همة مردم در برابر من متواضع‎تر بودي.[3]

در روايت است كه خداوند مي‎فرمايد: من نماز كسي را قبول مي‎كنم كه در برابر عظمت من متواضع باشد.[4]

ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ نيز هر كدام خود اسوة تواضع و فروتني بوده‎اند، به طوري كه با مختصر مطالعه در سيره و روش زندگي آنها، اين مشخصة بارز به خوبي روشن مي‎گردد. حضرت امير مؤمنان علي ـ عليه السلام ـ را به خاطر شدت تواضعش ابو تراب، يعني پدر خاك يا انسان خاكي مي‎گفتند.

هم چنين نقل شده است كه روزي امام رضا ـ عليه السلام ـ وارد حمام شدند، شخصي كه آن حضرت را نمي‎شناخت از آن جناب خواست تا بر بدن او كيسه بكشد، و آن بزرگوار نيز بدون هيچ عذر و بهانه‎اي قبول فرمودند. در اثناء كار، مردم حضرت را شناختند و بر آن مرد خرده گرفتند، و او معذرت خواست، ولي امام ـ عليه السلام ـ با مردم به سخن گفتن مشغول شدند و توجه مرد را به صحبت‎هاي خود جلب كردند تا كار كيسه كشيدن به پايان رسيد.

در تواضع ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ، آن قدر گفتني زياد است كه امكان بيان و بازگو كردن تمامي و حتي بعضي از آنها نيست.

از تواضع و فروتني علماء و بزرگان دين نيز داستان‎هاي بسيار نقل شده كه به چند نمونه از آن اشاره مي‎كنيم:

نقل شده كه مرحوم ملا احمد مقدس اردبيلي ـ كه از علماء بزرگ بوده و به خدمت امام زمان (عج) هم تشرف داشته است ـ به سفري مي‎رفت، يكي از مسافرين و اهل كاروان كه آن عالم دانشمند و متقي را نمي‎شناخت، از او مي‎خواهد كه لباسهايش را برايش بشويد. مقدس اردبيلي هم قبول كرده و جامه‎هايش را مي‎شويد. هنگام تحويل لباسها آن مرد او را مي‎شناسد و خجالت مي‎كشد، مردم نيز كه فهميده بودند، آن مرد را توبيخ مي‎كنند. اما مرحوم ملا احمد مي‎فرمايد: چرا او را ملامت مي‎كنيد؟ طوري نشده، حقوق برادران مؤمن بر يكديگر بيش از اينهاست.[5]

گفته‎اند كه مرحوم شيخ مرتضي انصاري (ره) چند روزي براي تدريس، ديرتر از وقت مقرر حاضر مي‎شد، از وي علت را جويا شدند، فرمود: چندي است كه يكي از سادات مايل به تحصيل علوم ديني شده است، اين امر را با چند نفر در ميان گذاشتم تا برايش درس مقدمات بگويند، ولي هيچ كس نپذيرفت و شأن خود را بالاتر از آن ديد، بدين جهت خودم انجام اين كار به عهده گرفتم و به او درس مي‎دهم. و اين كار، گاهي موجب تأخير در آمدن مي‎شود.[6]

در احوال مرحوم آخوند خراساني، صاحب كفايه آورده‎اند: يك شب، طلبه‎اي كه در نجف غريب بوده و همسرش نياز به يك قابله براي وضع حمل داشت درب منزل آخوند را مي‎كوبد تا از او كمك بگيرد. چند لحظه بعد درب منزل باز شد و خود آخوند جلوي درب آمد و حاجتش را پرسيد، طلبه گفت: مي‎خواهم مستخدم شما، خانه قابله را به من نشان دهد، مرحوم آخوند خراساني بدون اين كه داخل منزل برگردد و مستخدم را صدا بزند، خود به راه افتاد و گفت: چون وقت كار مستخدم تمام شده، من خود اين كار را انجام مي‎دهم! پس از انجام كار نيز مقداري لوازم زندگي به خانه او برد، و سپس به خانه بازگشت.[7]

اين جريان هم گوياي اهميت رعايت حقوق ديگران (هر چند مستخدم و كارگر باشد) از ناحيه آن مرد بزرگ است، و هم نشانگر درجه بالاي تواضع شخصيتي است كه در رأس حوزه علميه نجف قرار دارد و مرجع تقليد و ملجاء دنياي اسلام و تشيع است. مرحوم ملاصدرا، كه بزرگترين فيلسوف شيعه لقب دارد، با آن مقام علمي، شخصاً خريد مايحتاج زندگي‎اش را انجام مي‎داد.

رهبر كبير انقلاب اسلامي، مرحوم امام خميني (ره) كه دوست و دشمن در مقابل قدرت و عظمت و رهبري آن بزرگوار سر تعظيم فرود مي‎آورد، نيز با كمال تواضع و فروتني خود را يك طلبه و يك خدمتگزار مي‎ناميد.

يكي از نمونه‎هاي تواضع اظهار جهل در برابر سؤالي است كه انسان جواب آن را نمي‎داند، در اين رابطه در شرح حال علماي بزرگ و مخصوصاً حاج شيخ مرتضي انصاري (ره) نوشته‎اند كه وقتي جواب سئوالي را نمي‎دانست، با صداي بلند و بي هيچ پروايي مي‎گفت: نمي‎دانم. به هر حال، تواضع از صفات شايسته و پسنديده است، و آيات و روايات و سيره صالحان گواه اين مدّعا است، و هر عقل سالمي نيز تواضع را مي‎پسندد و شخص متواضع را مي‎ستايد.

[1] . سوره‌ي ذاريات / 56: و ما جن و انس را نيافريديم مگر براي اينكه مرا (به يكتايي) پرستش كنند.

[2] . سوره‌ي اعراف / 179 ... آنها مانند چهارپايان، بلكه بسي گمراه‌ترند.

[3] . المحجة البيضاء، ج 6، ص 224.

[4] . المحجة البيضاء، ج 6، ص 220.

[5] . سيماي فرزانگان، ج 3، ص 295.

[6] . زندگي شيخ انصاري، ص 78.

[7] . مرگي در نور، ص 379.