لطيفه هاي آموزنده تاريخ

محمد رضا اکبري

نسخه متنی -صفحه : 154/ 41
نمايش فراداده

9- سخن غسّال

آية الله كلباسي اين گونه بود كه اگر فقيري از او چيزي طلب مي‌كرد از او شاهد مي‌خواست و شاهد را قسم مي‌داد و آن فقير را هم قسم مي داد كه آنچه را به تو مي‌دهم اسراف نكني و با ميانه روي خرج كني، آنگاه خرج يك ماه را به او مي‌داد.

گويند شخصي خدمت ايشان براي امر مهمي شهادت داد. او پرسيد كه شغل تو چيست؟

جواب داد: من غسّالم.

آية الله كلباسي شرائط غسل دادن را يك به يك از او سؤال كرد.

مرد غسّال همه سؤالها را جواب داد و سپس گفت: ما بعد از آن كه مرده را دفن مي‌كنيم يك چيزي در گوش او مي‌گوئيم.

فرمود: چه چيزي؟

مرد غسّال: مي‌گوئيم خوشا به سعادت تو كه فوت كردي و براي اداي شهادت خدمت حاجي كلباسي نرفتي.[1]

[1] . فوائد الرضويه، ص 11ـ منتخب التواريخ، ص 759.