عجيبتر از صورت بگويم كه به زبان حال مىگويد: سبحان الله گلو و صوت است از جهت صدا و حنجره، دو نفر نيستند كه مثل هم باشند هر كسى يك لهجهاى دارد. در تلفن از لهجه مىفهمى كيست؟ زنست يا مرد حتى دانشمندان مىگويند كه عقدهاى بند انگشتان مثل هم نيست هر انگشتى عقدها و دائره هائى دارد، دو نفر نيستند كه دائره انگشتشان مثل هم باشد اين هم كه در سالهاى اخير زدن انگشت اعتبار دولتى پيدا كرده اگر كسى سواد ندارد امضاء كند بايد انگشت بزند، روى ميزان صحيح عقلى است چون اثر انگشت اين شخص غير از اثر انگشت ديگرى است حالا جا دارد كه بگوئى تبارك الله احسن الخالقين آيا گلوى تو، انگشت تو، زبان تو، صورت تو، چشم تو، دندان و مژگان تو همهاش مىگويد: سبحان الله يا نه؟
تمام اجزاى صورت مىگويد: سبحان الله، الحمدلله چيزهاى ديگرت هم همين است.
هر گياهى كه نگاه مىكنى مىبينى مىگويد سبحان الله، حيرتآور است، يك دلو آب پاى درختى بريز كه خشك شده آن وقت نگاهش بكن اين چه قدرت و جاذبه و نفوذ حكم است، حكم الهى چيست كه تخلفپذير نيست. يك حلب آب اگر پاى درختى ريخته شد، به حكم تكوينى الهى جاذبه اين درخت به تمام شاخهها آب مىرساند، به تمام برگها تمام فرعها آب برسد. والله عجيب است، آيا مىشود كه به يك برگ آب نرسد؟
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد نگاه بكن بوته هندوانه و خربزه در تابستان، چون هوا گرم است، بدن به مايعات زياد علاقه دارد. ميوهاى مثل هندوانه در تابستان به كار مىخورد، در زمستان چه فايده؟
امام مىفرمايد نگاه بكن خدا چه كرده است، خود اين خربزه مىگويد سبحان الله.
ديگر مسأله شاخه و ساقه است نمىشود كه خربزه ساقه داشته باشد يعنى مثل درخت نارنج باشد تمامش خراب مىشود و شاخه را مىشكند بعضى هندوانهها 9 كيلو است چون سنگين است سطح زمين بايد دايهاش باشد لذا روى زمين پهن مىشود.
مرتبه دوم از تسبيح اشيا تسبيح ملكوتى است و ان من شىء الا يسبح بحمده ولكن لا تفقهون تسبيحهم(53) آدم در ملك است در ظاهر و حس است محسوس را مىبيند و درك مىكند بدن آدمى، باطنش دائما سبحان الله گويان است اگر بعضى از افراد بشر در برخى از اوقات حالى پيدا بكنند صداها مىشنوند، مىبينند كه در و ديوار همه سبحان الله مىگويد به لسان فصيح، اما ملكوتى نه ملكى، آن تسبيحى كه اشيا مىكنند ملكى نيست تسبيح ملكوتى است تا كسى در ملكوت راهى پيدا نكند به آن اطلاع پيدا نمىكند.
بشر امروزه كه كمى صنعت مىداند، غرور عجيبى پيدا كرده كه غير از خودش را بى خبر مىداند اولاً علم را اختصاص مىدهد به طايفهاى از بشر كه خودشان هستند و غير از بشر كه هيچ، اين حرف اختصاص به اين دوره ندارد. سابق هم زياد علم را اختصاص به بشر مىدادند در حالتى كه قرآن و روايات اهل بيت اثبات شعور براى تمام حيوانات و نباتات بلكه جمادات نموده است مثلاً شعور نبات بيش از جماد است شعور حيوانات بيش از نباتات است.
روايتى دارد كه هر حيوانى سه علم دارد: علم به خدا منتها علم به علم ندارد.