بسم الله الرحمن الرحيم
اعلموا ان الله يحيى الارض بعد موتها قد بينا لكم الايات لعلكم تعقلون ان المصدقين والمصدقات و اقرضوا الله قرضاً حسناً يضاعف لهم و لهم اجر كريم(262)
اعلموا ان الله يحيى الارض بعد موتها مطلب اساسى مهمى را كه در قرآن مجيد بيش از پنجاه جا در اثر اهميتش تكرار كرده، اينجا نيز يادآورى مىفرمايد بر عموم مسلمين لازم است فكر كنند، مبدأ و معاد خود را بشناسند و آن موضوع حيات است، حيات يعنى زندگى، مقابل موت - اى بشر نفهم! تو، به چه جرأت به خدا كافر مىشوى در حالى كه مرده بودى تو را زندگى داديم(263) اين حيات از كجا آمد؟ آيا ماده مىتواند مولد حيات بشود؟ نگاهى به كره خاك بكن، خاك بيجان را چه كسى جان داد(264)؟ خدا است كه جان به تو داد و بعد هم مىگيرد و دوباره زندهات مىكند(265) يحيى و يميت در قرآن زياد به آن تكيه شده است براى پيدايش ايمان، معرفت، شناسائى خدا و شناسائى حيات بعد از مرگ تمام بر موضوع حيات تكيه شده است.
با اينكه معنى حيات بديهى و آشكار است اما كنه و حقيقت آن از هر معمائى پيچيدهتر است و قابل درك نمىباشد بفرموده حاجى سبزوارى:
معنى حيات را هر عاقلى مىفهمد كه زنده داراى حيات است و بى رشد و نمو مرده است و اما حقيقتش از حقائق مجهولهاى كه از اول خلقت تا كنون هيچ دانشمندى پيدا نشده كه بفهمد حقيقت حيات چيست؟ چون حجيات غير از ماده است ماوراء حس است از عالم غيب از مقام غيب الغيوب تراوش كرده است حياتى كه در كره خاك در حيوانات، نباتات، جمادات هر چه كه مىبينى تمام رشحهاى است از حى مطلق، در اصطلاح گويند ضم معدوم به معدوم وجود نمىآورد - ضم بىشعور با بىشعور كه شعور نمىآورد اگر صدها يا هزارها اتم جمع بشوند نمىتوانند شعور بياورند.
ماده بىشعور نمىتواند شعور دهنده بشود - ديگر آنكه چطور مىتوانى بگوئى حيات معلول ماده است در حالتى كه حيات، قاهر بر ماده و بالاتر از آن است و ماده را خورد مىكند.
آثار حيات در بدن خودت را تامل كن، خوراكى كه آدمى مىخورد به هر جا كه مىرسد مناسب همانجا مىشود از حيث كم و كيف مثلاً به سياهى چشم مىرسد سياه مىشود، به سفيدى چشم، سفيد مىشود، به قرمزى لب قرمز مىشود صبغة الله دستگاه رنگرزى خدا، بايد پى به معنويات ببرى ببينى چه خبر است، تو با حيوان فرق مىكنى بايد عاقل شوى، غرضم قاهريت جان است.